دانلود فايل صوتي غزل ( 279 كيلوبايت )
عكس روي تو چو در آينه جام افتاد
عارف از خنده مي در طمع خام افتاد
حسن روي تو به يك جلوه كه در آينه كرد
اين همه نقش در آيينه اوهام افتاد
اين همه عكس مي و نقش نگارين كه نمود
يك فروغ رخ ساقيست كه در جام افتاد
غيرت عشق زبان همه خاصان ببريد
كز كجا سر غمش در دهن عام افتاد
من ز مسجد به خرابات نه خود افتادم
اينم از عهد ازل حاصل فرجام افتاد
چه كند كز پي دوران نرود چون پرگار
هر كه در دايره گردش ايام افتاد
در خم زلف تو آويخت دل از چاه زنخ
آه كز چاه برون آمد و در دام افتاد
آن شد اي خواجه كه در صومعه بازم بيني
كار ما با رخ ساقي و لب جام افتاد
زير شمشير غمش رقص كنان بايد رفت
كان كه شد كشته او نيك سرانجام افتاد
هر دمش با من دلسوخته لطفي دگر است
اين گدا بين كه چه شايسته انعام افتاد
صوفيان جمله حريفند و نظرباز ولي
زين ميان حافظ دلسوخته بدنام افتاد