صبا وقت سحر بويي ز زلف يار مي‌آورد

مشاور شركت بيمه پارسيان

صبا وقت سحر بويي ز زلف يار مي‌آورد

۳۱ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 228 كيلوبايت )

صبا وقت سحر بويي ز زلف يار مي‌آورد
دل شوريده ما را به بو در كار مي‌آورد
من آن شكل صنوبر را ز باغ ديده بركندم
كه هر گل كز غمش بشكفت محنت بار مي‌آورد
فروغ ماه مي‌ديدم ز بام قصر او روشن
كه رو از شرم آن خورشيد در ديوار مي‌آورد
ز بيم غارت عشقش دل پرخون رها كردم
ولي مي‌ريخت خون و ره بدان هنجار مي‌آورد
به قول مطرب و ساقي برون رفتم گه و بي‌گه
كز آن راه گران قاصد خبر دشوار مي‌آورد
سراسر بخشش جانان طريق لطف و احسان بود
اگر تسبيح مي‌فرمود اگر زنار مي‌آورد
عفاالله چين ابرويش اگر چه ناتوانم كرد
به عشوه هم پيامي بر سر بيمار مي‌آورد
عجب مي‌داشتم ديشب ز حافظ جام و پيمانه
ولي منعش نمي‌كردم كه صوفي وار مي‌آورد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد