گداخت جان كه شود كار دل تمام و نشد

مشاور شركت بيمه پارسيان

گداخت جان كه شود كار دل تمام و نشد

۳۳ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 204 كيلوبايت )

گداخت جان كه شود كار دل تمام و نشد
بسوختيم در اين آرزوي خام و نشد
به لابه گفت شبي مير مجلس تو شوم
شدم به رغبت خويشش كمين غلام و نشد
پيام داد كه خواهم نشست با رندان
بشد به رندي و دردي كشيم نام و نشد
رواست در بر اگر مي‌تپد كبوتر دل
كه ديد در ره خود تاب و پيچ دام و نشد
بدان هوس كه به مستي ببوسم آن لب لعل
چه خون كه در دلم افتاد همچو جام و نشد
به كوي عشق منه بي‌دليل راه قدم
كه من به خويش نمودم صد اهتمام و نشد
فغان كه در طلب گنج نامه مقصود
شدم خراب جهاني ز غم تمام و نشد
دريغ و درد كه در جست و جوي گنج حضور
بسي شدم به گدايي بر كرام و نشد
هزار حيله برانگيخت حافظ از سر فكر
در آن هوس كه شود آن نگار رام و نشد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد