دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۳۸ ۳۴ بازديد
آتش اداي رقص مرا در مي آورد
مي رقصد و دوباره ادا در مي آورد
كبريت مي زند شب پاييزي مرا
از خش خش نسيم صدا در مي آورد
گاهي مرا به شوق، به شادي، به هر چه سيب
گاهي به ياد خنده ي مادر مي آورد
اين تيك تاك پير كه آواز گام اوست
ما را ز بهت ثانيه ها در مي آورد
فردا همين قبيله پُر هاي و هوي اشك
پيش تو چشمهاي مرا در مي آورد
هر شب كسي دو دست نه، دو خواهش عجيب
از آستين خيس دعا در مي آورد
يك لحظه بعد باز همين اشتهاي پير
سر از ميان شانه ي ما در مي آورد
اين دوره گرد پير كه مرگ است نام او
هرجا كه شد دلي ز عزا در مي آورد
يك لقمه نان سير گدا هر كجا كه شد
از سفره هاي نان و نوا در مي آورد
مثل سكانس آخر يك ماجرا شبي
سر از پلاك خانه ما در مي آورد
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد