سوگيانه بم

مشاور شركت بيمه پارسيان

سوگيانه بم

۳۶ بازديد

 

زيرهجوم اينهمه آوار درد و غم

امشب دلم هواي تو كرده است بد رقم

مي دانم ازسكوت دلم غافلي ولي

 با هر درنگ سوي در خانه مي دوم

اينجا ميان آهن و سيمان و دود و سنگ

دنبال چشمهاي زمين خورده ي توام

ديشب هواي شرجي گلشهر زد سرم

رفتم كنار ساحل آرام و بعد هم

يك چاي داغ-جاي شما سبز- بد نبود

زير و بم صداي بنان،  لِي لِيِ بَلَم

يك ناگهان سرخ مرا تا كوير برد

تش باد  طبل حادثه را كوفت دم به دم

ناليد مادري و زمين لرزه اش گرفت:

بم بم ببم ببم ب ب بم بم ببم ببم

من اعتراف مي كنم آتش نبوده ام

اينسان غريب كي ز غمت زوزه كرده ام؟

از گرمگاه مدرسه باري نيامدم

مثل همين جماعت بي درد محترم

تا در پتوي بي سر و ته خاكتان كنم

تا مرگ را دو دمدمه تلقين تان دهم

آدم نه! يك سگم! به تب گرم آشتي

از مرزهاي آبي باران گذشته ام

تا در زمين مرده تو را جستجو كنم

تا از زمين مرده تنت را نفس كشم

من اعتراف مي كنم آتش نبوده ام

اينسان غريب كي ز غمت زوزه كرده ام؟

***

من پاره پاره مي نهم اين زخم در دلم

من تكه تكه مي نهم اين خانه روي هم

مي سازمت دوباره اگر باورم كني

مي سازيم دوباره اگر باورت كنم


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد