مرگ يك هيچ بزرگ است و دنيا همه هيچ
من و تو گمشده در وسعت يك عالمه هيچ
دل هر آينه لبريز جهان من و توست
پس هر آينه اما همه هيچ و همه هيچ
از اجاق شب ايلم چه نشان مي گيري؟
گرگ و ميش سحر و ايل و شبان و رمه هيچ!
با مني از همه ي همهمه ها دور ولي
قسمتم از تو، از اين شهر پر از همهمه هيچ
خوابم، از وهم شب و سايه به خود مي پيچم
چيست سهم تو از اين خواب پر از واهمه؟ هيچ
منِ محكومِ به من، داد به كوه آوردم
هيچ... جز هيچ... نه... نشنيدم از محكمه هيچ
دم رفتن همه از بغض زمين مي گويند
از تو اما نشَنيديم در آن دمدمه هيچ
هيچ يعني منِ از حسرت رويت دلتنگ
منِ آواره يِ در وسعتِ يك عالمه هيچ
اولين صفحه تقدير دو دستم پر پوچ
دومين صفحه اين قصه بي خاتمه هيچ
بي تو اقليم زمين در نظرم يك كف خاك
هفت دريا همه در چشم ترم يك نمه هيچ
هيچ يعني كه مرا نشنوي از اينهمه بغض
هيچ يعني كه مرا نشنوي از اينهمه هيچ
"بنشين بر لب جوي و گذر عمر ببين"
ما نشستيم و نديديم جز اين زمزمه هيچ
***
زندگي، يك شبِ بي شاديِ يكسر كابوس
كاش برخيزم از اين خوابِ سراسر غمِ هيچ
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد