دنيا شبيه توست مثل دلبري هات
چيزي شبيه رنگ رنگ روسري هات
مثل شكوه بادبادك بازي باد
وقتي كه مي رقصاندش بازيگري هات
مثل خط ابروت، مثل خط لبهات
بر چهره آيينه آرايشگري هات
مثل خدا را صد قلم آراستن ها
مثل تبِ سرخِ قلم خاكستري هات
افسوس اما شهر ارزان مي فروشد
در پارك هاي شوخ، شرم دختري هات
اي شهرزاد قصه هاي سال ها پيش!
افسانه ام كن با تب افسونگري هات
گم كرده ام -آه- اي هزار و يك شب درد!
خورشيد را در قصه ي ديو و پري هات
شاهي؟ گدايي؟ مرشدي؟ پيري؟ چه هستي؟
دل بسته ام عمري است بر پيغمبري هات
امشب عمو زنجير باف قصه ام را
آورده ام در حلقه ي پا منبري هات
نذر مرا با كاسه اي گندم ادا كن
تا پر بگيرم در حريم پاپري هات
امروز يادم كن كه فردا ديگر از من
گردي نخواهد خاست با يادآوري هات
* **
دنيا شبيه توست، وقتي ماه باشي؛
مثل گل ترديد در ناباوري هات
دنيا شبيه توست؛ وقتي ماه باشي
حتي خدا دل مي دهد بر دلبري هات