مقام قرب حافظ

مشاور شركت بيمه پارسيان

مقام قرب حافظ

۳۵ بازديد
 

حافظ

بيستم مهرماه سالروز بزرگداشت  جناب حافظ شيرين سخن وحافظ قرآن وحافظ شعر پارسي است. استاد مسلم غزل و يكي از اركان مهم زبان و ادبيات پارسي است.اين شيوه  شعر سرودن كه يكي از شاهكاريهاي زبان وادبيات پارسي است، مثل ومانندي ندارد.

دكتر رعدي آذرخشي كه از اساتيد به نام ادبيات فارسي است در مورد شعر حافظ مي گويد:

حافظا فردا به ري برگردم از شيراز تو

كاش پروازم شكوهي داشت چون پرواز تو

ما در اين قرنيم وگوشي نشنود آواز ما

وز فراز هفت قرن آيد به گوش آواز تو

لفظ و معني بس كه در شعرت هماهنگي كنند

نغمه هاي جاوداني سرزند از ساز تو

اما سخن گفتن در خصوص حاف1 نقد، تفسير و نگرش اجمالي به شرح ابيات لسان الغيب كار سخت دشواري ست؛ ضمنا حافظ  در اشعارش با توجه به تلميح واشارات فراوان به كلام الله مجيد، محور آيات ميثاق، آيات امانت وآيات خلافت بسيار توجه داشته و به شعر و شيوه شاعران بزرگ قبل از خود آگاهي كامل داشته است.  زبان طنز وانتقاد آميز با تركيب انديشه هاي خيامي و افكار عرفاني، قدرت ابداع و خلاقيت در شعر حافط به حد اعلا مي رسد. حافظ به ظاهر ومعناي شعرش بسيار اهميت داده، به زبياشناسي شعرش بسيار توجه نموده، واژه آرايي را به نحوه بسيار احسن بكار گرفته و از احاديث اهل الله و حديث كنز مخفي استفاده نموده است. او علاوه بر غزليات در قصايد، مثنوي، ساقي نامه، مقطعات و رباعيات نيز آگاهي كامل داشته؛ اما  او استاد مسلم غزل پارسي مي باشد.

شايد مهمترين كار حافظ اين است كه افكار خيامي و اپيكوري را با انديشه هاي ناب عرفاني در هم آميخته و در كار خود نوآوري نموده است. اشعار حافظ را برخي عرفاني، برخي قلندرانه ، ملامتي و رندانه مي گويند. برخي ساقي را زميني و برخي آسماني مي پندارند. برخي مي او را انگوري و برخي طهوري دانسته اند. بدين جهت است كه شعر حافظ طرفدار فراواني دارد؛ هر فرد حافظ را از خودش و مرام و مسلك خويش مي داند .

هر كه شد محرم دل در حرم يار بماند

وان كه اين كار ندانست در انكار بماند

اگر از پرده برون شد دل من عيب مكن

شكر ايزد كه نه در پرده پندار بماند

صوفيان واستدند از گرو مي همه رخت

دلق ما بود كه در خانه خمار بماند

محتسب شيخ شد و فسق خود از ياد ببرد

قصه ماست كه در هر سر بازار بماند

هر مي لعل كز آن دست بلورين ستديم

آب حسرت شد و در چشم گهربار بماند

جز دل من كز ازل تا به ابد عاشق رفت

جاودان كس نشنيديم كه در كار بماند

گشت بيمار كه چون چشم تو گردد نرگس

شيوه تو نشدش حاصل و بيمار بماند

از صداي سخن عشق نديدم خوشتر

يادگاري كه در اين گنبد دوار بماند

داشتم دلقي و صد عيب مرا مي‌پوشيد

خرقه رهن مي و مطرب شد و زنار بماند

بر جمال تو چنان صورت چين حيران شد

كه حديثش همه جا در در و ديوار بماند

به تماشاگه زلفش دل حافظ روزي

شد كه بازآيد و جاويد گرفتار بماند

هنر حافظ در اسطوره سازي است؛ او نماد هاي فراواني را در شعرش به استخدام گرفته و اين نماد ها تا آخر ديوان شعرش ادامه يافته است. اساسا شاعران بزرگ دست به اسطوره سازي مي زنند واين امر سبب مي شود كه شيوه شعر شان از آسيب زمان در امان باشد.

اما مقام ومنزلت حافظ در چيست؟ چرا برخي از شاعران  پس از وفاتشان شعر شان نيز عملا از دست مي رود و اثري از شعر و شاعر نمي ماند و برعكس برخي شاعران هم شيوه شعر گفتنشان سرمشق و الگو مي شود و هم نام شاعر بلند آوازه مي گردد؟ اين سبب را بايست از خود ابيات و اشعار دانست. 

حافظ  اشعارش را همچو شهدي شيرين، چو عسل مصفايي در روح جسم آدميان ارائه مي دهد؛ كه استرس و تشويش خاطر را بكلي محو مي كند. اشعارش به آدمي آرامش خيال مي دهد؛  البته مشروط به اينكه با اشعارش انس والفتي داشته باشيد و معناي ومفاهيم ظاهري وباطني را تا حدي درك كنيد.

خيلي از شعر دوستان، شعر شناسان، حافظ شناسان، عرفا واهل دل كه به زيارت تربت حافظ وارد آن صحن وحياط پر از گل آنجا  شده اند، با سلام وتحيت وارد مي شوند و بعد از ذكر فاتحه و صلوات سعي مي كنند اذن حضور گيرنند و خود را مريد و حافظ را مراد خود مي دانند.  برخي اشعار آن جناب را در محضرش  مي خوانند . صحن، حياط و حرم حافظ سبك خاص خود را دارد. از  سنگفرش حياط كه به شيوه و سبك قديمي ست گرفته تا تزيين گلهاي اطلسي كه در  يك گوشه در كنار پلكان چيده اند.


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد