دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۳۶ ۳۰ بازديد
يكي دو پرنده كافي بود
كه آسمانم را نقاشي كنند
با بالهايشان
آبي و زلال
بر خاكستري كه بر سرم آوار ميشد
و لكههاي كوچك ابر را
مثل قايقي بكشند
بكشند و با خود ببرندم
به هر كجا كه ميخواهند
يكي دو پرنده كافي بود
چه انتظاري كشيدم
تا پرندهها آمدند
آمدند آمدند
دسته دسته
هزار هزار
و آنقدر آمدند
تا آسمانم سياه شد
يكي دو پرنده كافي بود