رفته رفته يادم آمد

مشاور شركت بيمه پارسيان

رفته رفته يادم آمد

۳۰ بازديد
 

رفته رفته يادم آمد

بايد مي‌رفتم

چرا فراموش كرده بودم

 

كور بودم و كر

يا پير و خرفت

كه جاده‌اي اين گونه سرراست و صاف را نديده بودم

يا از ياد برده بودم

كه درست از جلوي  در خانه‌ام

كشيده شده‌است تا دوردست

 

نه

دوردست  خيال من است

كه كشيده‌است جاده را تا جايي كه ديگر چشم كار نمي‌كند

 

نه

چشم‌هايم  خوب كار مي‌كنند

گوش‌هايم  هم

و اگر جواني‌ام  در پاي اين جاده رفته‌است

به‌گمانم  از هوش آن‌قدر در من  مانده‌ باشد

كه فراموش نكرده باشم

اين جاده

در حواشي همين خانه

تمام مي‌شود

 

دوردست  خيال من است

كه كشيده‌است جاده را تا جايي كه چشم كار نمي‌كند

گوش كار نمي‌كند

هوش كار نمي‌كند


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد