جواني ام

مشاور شركت بيمه پارسيان

جواني ام

۲۹ بازديد

 

جواني‌ام

گوشه‌ي آغوش تو بود

لحظه‌اي صبر اگر مي‌كردي

پيدايش مي‌كردم

 

آغوشت را  باز كردي

براي رفتن‌ام

 

شايد حق با تو بود

من دير شده بودم


...


دير يا زود

مانند يك دسته‌ي گل

بايد كه حسرتم را در بغل بگيرم و بروم

به خواستگاري‌ آن زن ِ خاكي

كه نه  نخواهد گفت

آغوشش را باز خواهد كرد

و همه چيزم را خواهد گرفت

 

و من همه چيزم را به او خواهم بخشيد

بي هيچ حسرتي

مگر اين حسرت ابدي

كه دهانم را مي‌گيرد

 

ديگر چگونه بگويم كه دوستت دارم


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد