دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۳۶ ۲۹ بازديد
چرا بترسم از فصلها
سر در پيِ هم گذاشتهاند
كمر به نابوديِ خود بستهاند
به هم حملهور ميشوند از هم فرار ميكنند
چرا بترسم من
گلهاي از گراز انگار
در پيِ هم ميدوند
لگدكوب ميكنند بوتهها و گلها را
و بالِ زلالِ پروانهام ...
دلشورههاي مناند
كه باد را ميبرند
از فصلي به فصلي
دنبالِ بالِ تو