دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۳۵ ۲۸ بازديد
شهاب زر نكشيدي شب سياهم را
گلي به سر نزدي آفتاب و ماهم را
پرنده اي كه به نام تو بود از لب من
پريد و برد به همراه خود نگاهم را
رسيده و نرسيده به اوج سوزاندي
به هرم صاعقه اي بال مرغ آهم را
بهار را به تمامي نديده غارت كرد
سموم فتنه به ناگه گل و گياهم را
مسير خفته چنان در غبار آتش و دود
كه گم كند دلم و ديده راه و چاهم را
به هر طريق كه رفتم غم تو پيشاپيش
كمين گرفته و بر بسته بود راهم را
تمام عمر به رنج و شكنجه محكومم
كه مي دهم همه تاوان اشتباهم را