غزل 30

مشاور شركت بيمه پارسيان

غزل 30

۲۷ بازديد

 

ديوانگي زين بيشتر ؟ زين بيشتر ، ديوانه جان
با ما ، سر ديوانگي داري اگر ، ديوانه جان

در اولين ديدار هم بوي جنون آمد ز تو
وقتي نشستي اندكي نزديك تر ديوانه جان

چون مي نشستي پيش من گفتم كه اينك خويش من
اي آشنا در چشم من با يك نظر ديوانه جان

گفتيم تا پايان بريم اين عشق را با يك سفر
عشقي كه هم آغاز شد با يك سفر ديوانه جان

كي داشته است اما جنون در كار خويش از چند و چون
قيد سفر ديوانه جان ! قيد حضر ديوانه جان

ما وصل را با واژه هايي تازه معنا مي كنيم
روزي بياميزيم اگر با يكدگر ديوانه جان

تا چاربند عقل را ويران كني اينگونه شو
ديوانه خود ديوانه دل ديوانه سر ديوانه جان

اي حاصل ضرب جنون در جان جان جان من
ديوانه در ديوانگي ديوانه در ديوانه جان

هم عشق از آنسوي دگر سوي جنونت مي كشد
گيرم كه عاقل هم شدي زين رهگذر ديوانه جان

يا عقل را نابود كن يا با جنون خود بمير
در عشق هم يا با سپر يا بر سپر ديوانه جان


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد