غزل 5

مشاور شركت بيمه پارسيان

غزل 5

۲۹ بازديد

 

امشب به يادت پرسه خواهم زد غريبانه
در كوچه هاي ذهنم-اكنون بي تو ويرانه-

پشت كدامين در كسي جز تو تواند بود؟
اي تو طنين هر صدا و روح هر خانه!

اينك صعودم تا به اوج عشق ورزيدن
با هر صعود جاودان پيوند پيمانه

امشب به يادت مست مستم تا بتركانم
بغض تمام روزهاي هوشيارانه

بين تو و من اين همه ديوار و من با تو؛
كز جان گره خورده ست اين پيوند جانانه

چون نبض من در هستي ام پيچيده مي آيي
گيرم كه از تو بگذرم سنگين و بيگانه

گفتم به افسوني تو را آرام خواهم كرد
عصياني من! اي دل! اي بيتاب ديوانه!

امشب ولي مي بينمت ديگر نمي گيرد
تخدير ِهيچ افيون و خواب ِهيچ افسانه


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد