دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۳۵ ۲۸ بازديد
در من ادراكي است از تو عاشقانه،عاشقانه
از تو تصويري است در من جاودانه،جاودانه
تو هواي عطري از صحراي دور آرزويي
از تو سنگين شهر ذهنم كوچه كوچه،خانه خانه
آه اي آميزه اي از بي ريايي با محبت!
شادي تو كودكانه، رأفت تو مادرانه
شهربانوي وجودم باش و كابين تو؟ بستان
اينك،اقليم دل من بي كرانِ بي كرانه
آتش او! ديگر اين افسانه را بگذار و بگذر
در من اينك آتش تو، شعله شعله در زبانه
فصل،فصل توست ديگر، فصل فصل ما -من و تو-
فصل عطر و فصل سبزه، فصل گل، فصل جوانه
فصل رفتن در خيابان هاي شوخ مهرباني
فصل ماندن در تماشاي قشنگ شاعرانه
فصل چيدن هاي گل ها - چيدن گل هاي بوسه -
از بهار و از لب تو، خوشه خوشه، دانه دانه
دفتري كه حرف حرف، برگ برگش مرثيت بود
اينك اينك در هوايت پر ترنم، پر ترانه
بار ديگر ظلمتم را مي شكافد شب چراغي
تا كي اش از من بدزدي بار ديگر، اي زمانه!