غزل 2

مشاور شركت بيمه پارسيان

غزل 2

۳۰ بازديد

 

تلاقي بشكوه مه و معمايي

تراكم همه­ي رازهاي دنيايي

به هيچ سلسله­ي خاكيان نمي­ماني

تو از كدامين، دنياي تازه مي­آيي؟

عصير دفتر «حافظ»؟ شراب شيرازي؟

چه هستي آخر؟ كاين گونه گرم و گيرايي؟

تو از قبيله­ي سوزان آتشي شايد

چنين كه سركش و پاك و بلندبالايي

مرا به گردش صد قصّه مي­برد چشمت

تو كيستي؟ ز پري­هاي داستان­هايي؟

شعاع نوري، بر تپه­هاي روشن موج

تو دختر فلقيّ و عروس دريايي

نسيم سبزي، از جلگه­هاي تخديري

گل سپيدي، برآب­هاي رويايي

فروغ­باري، خون نظيف خورشيدي

شكوهمندي، روح بزرگ صحرايي

تو مثل خنده­ي گل، مثل خواب پروانه

تو مثل آن­چه كه ناگفتني است، زيبايي

چگونه سير شود چشمم از تماشايت؟

كه جاودانه­ترين لحظه­ي تماشايي


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد