وصيتم اين است
اين قلم خيس گريه را
به كودكي در جنوب جستجو بسيار
تا در دفتر مشق هاي نا تمامش بنويسد
آن مرد سيب دارد
آن مرد انار دارد
آن مرد سبد ندارد
يا هر پرنده يي را كه از پهناي پنجره ي كلاسش گذشت
نقاشي كند
گوش كن
صداي آن پري پريشان ني نواز را مي شنوي
كه هنوز
بعد از گذشت اين همه روز
خواب بلند دريا راآشفته مي كند ؟
نمي خواهم جز او كسي برايم گريه كند
راضي به غلتيدن قطره يي هم بر گل گونه هايت نيستم
مي خواهم در جنگلي از درختان كاج خاكم كنند
تا عطر سوزني كاجها هميشه با من باشد
مثل نگاه تو
كه تا خاموشي واپسين فانوس افروخته ي دنيا همراهم است
براي كفت هم همان ترمه ي تا خورده ي يادگاري خوب است
تنها اگر به قباي قاصدكي بر نمي خورد
تاري از طلاي مويت را
در دست من بگذار
مي خواهم وقتي به انتهاي آسمان رفتم
آن را به موهاي بلند خورشيد گره بزنم
تا هر كس خورشيد را نگاه كند
خطوط پاك چهره ي تو را ببيند
آن وقت همه خواهند دانست
بانوي بهاري من كه بوده است
همين را مي خواهم و
ديگر هيچ
دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۳۴ ۳۰ بازديد
تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد