شعر شانزده

مشاور شركت بيمه پارسيان

شعر شانزده

۳۳ بازديد
 

خوابم مي آيد
خوابم مي آيد اما
بايد دوباره تمام كتاب كواكب را دوره كنم
بي گلايه وگريه كه نمي توان
به ديدار ديار دور رؤيا رفت
بايد به ركعت سكوت و صداي كبوتر فرو شوم
بايد به پنجره ي باز و پرواز پوك پر بينديشم
به جريمه هاي نانوشته ي جمعه هاي كودكي
به گلوي گرفته و گريه ي گيتار
به طنين ترانه و طبل تندر
بايد به حقارت ابرها بينديشم
به بيم بارش باران
به سرود ساكت اشك
خوابم مي آيد اما
بايد به اندازه ي گريه يي كوتاه هم كه شده
به تو بينديشم
شايد نگاه گرم تو
در لابه لاي اين همه رويا
يا در خيال اين همه خميازه گم شده باشد
چه كنم ؟ زيبا جان
بايد بيابمت
به اين گريه هاي گاله به گاه بالش و بستر
خو كرده ام ديگر


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد