دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۳۴ ۲۹ بازديد
در كلاس
تخته ي سبزوكهنه ي مكتب ما
ضجه مي كرد
چو گچ بر بدنش خط مي زد
ناله اش داغ مرا تازه نمود شايد گچ
دست رد بر خط آن سينه ي ممتد مي زد
گفتمش ضجه ات از چيست
چنين مي نالي ؟
گفت : در باغ پر ازعشق درختي بودم
بلبل اندر چمنش
طعنه به بربط مي زد
آهم از زخم تبر نيست
كه اين... روزم گشت
آه زان كودك شوخ است
كه از شاخه ي من
تيركمان ساخت و سنگ
بر سر ملت مي زد