آفريده من

مشاور شركت بيمه پارسيان

آفريده من

۳۰ بازديد
 

اي قامت بلند مقدس،

تنديس جاودان،

اي مرمر سپيد؛

 

اي پاكي مجرد پنهان،

در انجماد سنگ؛

 

من عابدانه در دل محراب سرد شب،

بدرود با خداي كهن گفتم .

هرگز كسي نگفته سپاس تو،

اين گونه صادقانه كه من گفتم .

 

ديگر مرا،

با اين عذاب دوزخيت

- مگذار

مهر سكوت را،

زين سنگواره لب سرد ساكتت

- بردار

 

از اين نگاه سرد،

با چشمهاي سنگي تو.

دلگير مي شوم .

 

اي آفريده من،

آري، تو جاودانه جواني،

من پير مي شوم .

 

در اين شبان تيره و تار اينك،

اي مرمر بلند سپيد،

تنديس دستپرور من،

پرداختم تو را .

 

با اين شگرف تيشه انديشه،

در طول ساليان ،

- كه چه بر من رفت -

با واژه هاي ناب

در معبد خيالي خود ساختم تو را .

 

اما،

اي آفريده من !

- نه ،

اي خود تو آفريده مرا،

- اينك،

با من چه مي كني ؟!


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد