به روانشاد، استاد دكتر حميد عنايت

مشاور شركت بيمه پارسيان

به روانشاد، استاد دكتر حميد عنايت

۲۸ بازديد
 

بشكن طلسم حادثه را،

بشكن !

مهر سكوت، از لب خود بردار

منشين به چاهسار فراموشي

بسپار گام خويش به ره،

بسپار

 

تكرار كن حماسه خود، تكرار

چندان سرود سوك،

چه مي خواني ؟

نتوان نشست در دل غم،

نتوان

از ديده سيل اشك،

چه مي راني ؟

***

سهرا بمرده راست، غمي سنگين

اما،

- غمي كه افكند از پا

- نيست

برخيز !

رخش سركش خود،

زين كن !

اميد نوشداروي تو

از كيست ؟

***

سهرا بمرده اي و

- غمت سنگين

بگذر ز نوشداروي نامردان

چشم وفا و مهر نبايد داشت

اي گرد دردمند،

- ز بي دردان

***

افراسياب، خون سياوش ريخت .

بيژن، به دست خصم

به چاه افتاد .

كو گردي تو،

اي همه تن خاموش !

كو مردي تو،

اي همه جان ناشاد !
***

اسفنديار را چه كني تمكين ؟

- اين پر غرور مانده به بندِ

« من »

تير گزين خود به كمان بگذار،

پيكان به چشم خيره سرش، بشكن !

***

چاه شغاد، مايه مرگ تست

از دست خويش

بر تو گزند آيد .

خويشي كه هست مايه مرگ خويش،

بايد شكست جان و تنش،

بايد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد