به روانشاد؛ دكتر غلامحسين ساعدي

مشاور شركت بيمه پارسيان

به روانشاد؛ دكتر غلامحسين ساعدي

۳۰ بازديد
 

ببند غنچه صفت لب، زمانه خونريز است

گل مراد چه جويي، سموم پائيز است

 

سراب حسرت ايام، حاصل فرهاد

شراب دلكش شيرين، به كام پرويز است

 

لبم به جام و سركشم به جام مي لغزد

تهي ز باده و از اشك جام لبريز است

 

به هر كه مي نگرم غرق بدگمانيهاست

ز هر كه مي شنوم، داستان پرهيز است

 

ز لاله زار جهان بوي داغ مي آيد

به جويبار دود خون، چه وحشت انگيز است

 

هميشه كشور دارا خراب از اسكندر

هماره ملكت جم زير چنگ چنگيز است

 

از آنچه رفت به ما، هيچ جاي گفتن نيست

چرا؟ كه در پس ديوار گوشها تيز است

 

كدام نقطه دمي امن مي تواني زيست

بهر كجا كه روي آسمان بلا خيز است

 

چنان شكست زمانه پرم كه پندارم

شكنجه هاي تو بر من محبت آميز است

 

من و مضايقه از جان؟ تو آنچنان خوبي

كه پيش پاي تو جان « حميد» ناچيز است


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد