كسي به سوك نشست
و در مصيبت آن روزهاي خوب گريست
كسي نمي داند
كه پشت پنجره آواز كيست مي آيد
كه كيست مي خواند
*****
كسي به سوك نشست
كه سوكوار جواني ست
سوكوار اميد
و سوكوار گذشتن
و برنگشتن هاست
كسي نمي داند
كه پشت پنجره رودي ست در سياهي شب
*****
چرا نسيم
چرا آن نسيم روح نواز
ميان برگ درختان نمي وزد امشب؟
هميشه تنهائي
در آستانه وحشت
در آستانه تب
كسي سراغ مرا از كسي نمي گيرد
كه هستيم تنها
در انعكاس صدايي ز دور مي آيد
و در سياهي شبها
رسوب خواهد كرد
*****
هنوز مي گذرم نيمه هاي شب در شهر
مگر كه لب بگشايد به خنده پنجره اي
كجاست دست گشاينده ؟
خواب سنگين است
*****
مرا به ياد بياور
مرا ز ياد مبر
كه انعكاس صدايم درون شب جاري ست
كسي نمي داند
كه در سياهي شب دشنه اي ست
در پشتم
كه در سياهي شب خنجري در كتفم
*****
مرا نديدي
- ديگر مرا نخواهي ديد
كه پشت پنجره سرشار از سياهي شب
كه پشت پنجره آواز ديگري جاري ست
*****
ميان خلوت خاموشي شب دشمن
بخوان به زمزمه آواز
سكوت را بشكن
چرا فراموشي ؟
چرا خاموشي ؟
*****
به گوش خويش مگر بشنويم اين آواز
كه عاشقان قديمي دوباره مي خوانند
مرا به نام
ترا به نام
كه نام
نام من و توست
عشق، آواز است
مرا به نام بخوان
- اين سكوت را بشكن
چرا ؟
- كه زمزمه
- از آيه هاي اعجاز است
*****
دريغ و درد كه شرمنده ايم،
شرمنده
كه هست فرصت آواز و
نيست خواننده