دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۳۳ ۲۸ بازديد
تو را هنوز اگر همتي به جا مانده ست
سفر كنيم،
سفر
سفر ادامه بودن
ز سينه زنگ كدورت زدودن است
- آري
سفر كنيم و نينديشيم
اگر چه ترس در اين شب
- كه از شبانه ترين است
اگر چه با شب شومم
- هميشه ترس قرين است
سفر كنيم سفر
در اين سياهي شب
- اين شب پر از ترفند
از اين هياكل ترس آفرين چه مي ترسي ؟
مترسكان سر خرمنند و با بادي
چو بيد مي لرزند
سفر به عزم گريز؟
- اين گمان مبر كه مرا
سفر به عزم سبيز است
سفر شكفتن آغاز و
ترجمان شكوه است
سفر به عزم رهايي ز خيل اندوه است
سفر به عزم رسيدن به صبح هشياري ست
سفر ابتداي بيداري ست
سفر كنيم و ببينيم
تمام مزرعه از خوشه هاي گندم پر
و هيچ دست تمنا
دريغ سنبله ها را درو نخواهد كرد
درو گران همه پيش از درو
- درو شده اند