دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۳۳ ۲۹ بازديد
در آن شبي كه براي هميشه مي رفتي
در آن شب پيوند
طنين خنده من سقف خانه را برداشت
« كدام ترس تو را اين چنين عجولانه
« به دام بسته تسليم تن
- فرو غلتاند ؟!
***
و خنده ها نه مقطع
- كه آبشاري بود
و خنده ؟!
خنده نه،
قهقاه گريه واري بود
كه چشمهاي مرا در زلال اشك نشاند
و من به آن كسي
كز انهدام درختان باغ مي آمد
سلام مي كردم .
سلام مضطربم در هوا معلق ماند
و چشمهاي مرا در زلال اشك نشاند