سلام

مشاور شركت بيمه پارسيان

سلام

۲۹ بازديد
 

در آن شبي كه براي هميشه مي رفتي

در آن شب پيوند

طنين خنده من سقف خانه را برداشت

« كدام ترس تو را اين چنين عجولانه

« به دام بسته تسليم تن

- فرو غلتاند ؟!

***

و خنده ها نه مقطع

- كه آبشاري بود

و خنده ؟!

خنده نه،

قهقاه گريه واري بود

كه چشمهاي مرا در زلال اشك نشاند

 

و من به آن كسي

كز انهدام درختان باغ مي آمد

سلام مي كردم .

 

سلام مضطربم در هوا معلق ماند

و چشمهاي مرا در زلال اشك نشاند


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد