براي او كه آرزو مي كردم خواننده شعرم باشد ، راستي شعر مرا مي خواند ؟

۲۹ بازديد
 

اگر تو باز نگردي

قناريان قفس، قاريان غمگين را

كه آب خواهد داد

كه دانه خواهد داد ؟

***

اگر تو بازنگردي

بهار رفته،

- در اين دشت بر نمي گردد

به روي شاخه گل،

غنچه اي نمي خندد

و آن درخت خزان ديده تور سبزش را

به سر نمي بندد

***

اگر تو باز نگردي

كبوتران محبت را

شهاب ثاقب دستان مرگ خواهد زد

شكوفه هاي درختان باغ حيران را

تگرگ خواهد زد

***

اگر تو بازنگردي

به طفل ساده خواهر

كه نام خوب تو را

ز نام مادر خود بيشتر صدا زده است

چگونه با چه زباني به او توانم گفت

كه برنمي گردي

و او كه روي تو هرگز نديده در عمرش،

دگر براي هميشه تو را نخواهد ديد

و نام خوب تن در ذهن كودك معصوم

تصوري ست هميشه،

- هميشه بي تصوير

- هميشه بي تعبير

***

اگر تو بازنگردي

نهالهاي جوان اسير گلدان را

كدام دست نوازشگر آب خواهد داد

چه كس به جاي تو آن پرده هاي توري را

به پشت پنجره ها پيچ و تاب خواهد داد

***

اگر تو بازنگردي

اميد آمدنت را به گور خواهم برد

و كي نمي داند

كه در فراق تو ديگر

چگونه خواهم زيست

چگونه خواهم مرد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد