شراب تلخ مي‌خواهم كه مردافكن بود زورش

۳۱ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 225 كيلوبايت )

شراب تلخ مي‌خواهم كه مردافكن بود زورش
كه تا يك دم بياسايم ز دنيا و شر و شورش
سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسايش
مذاق حرص و آز اي دل بشو از تلخ و از شورش
بياور مي كه نتوان شد ز مكر آسمان ايمن
به لعب زهره چنگي و مريخ سلحشورش
كمند صيد بهرامي بيفكن جام جم بردار
كه من پيمودم اين صحرا نه بهرام است و نه گورش
بيا تا در مي صافيت راز دهر بنمايم
به شرط آن كه ننمايي به كج طبعان دل كورش
نظر كردن به درويشان منافي بزرگي نيست
سليمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش
كمان ابروي جانان نمي‌پيچد سر از حافظ
وليكن خنده مي‌آيد بدين بازوي بي زورش


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد