مجمع خوبي و لطف است عذار چو مهش

مشاور شركت بيمه پارسيان

مجمع خوبي و لطف است عذار چو مهش

۳۱ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 255 كيلوبايت )

مجمع خوبي و لطف است عذار چو مهش
ليكنش مهر و وفا نيست خدايا بدهش
دلبرم شاهد و طفل است و به بازي روزي
بكشد زارم و در شرع نباشد گنهش
من همان به كه از او نيك نگه دارم دل
كه بد و نيك نديده‌ست و ندارد نگهش
بوي شير از لب همچون شكرش مي‌آيد
گر چه خون مي‌چكد از شيوه چشم سيهش
چارده ساله بتي چابك شيرين دارم
كه به جان حلقه به گوش است مه چاردهش
از پي آن گل نورسته دل ما يا رب
خود كجا شد كه نديديم در اين چند گهش
يار دلدار من ار قلب بدين سان شكند
ببرد زود به جانداري خود پادشهش
جان به شكرانه كنم صرف گر آن دانه در
صدف سينه حافظ بود آرامگهش


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد