دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۳۲ ۳۲ بازديد
محمدحسين عاشق دختري به نام ثريا شده و متوجه ميشود پدر وي يكي از تُجار معروف شهر است كه با سران كشور در ارتباط ميباشد. از سوي ديگر محمدحسين در مجلسي با حضور ملك الشعراي بهار شروع به خواندن غزلي ميكند كه مورد توجه بهار واقع ميشود، اين در حالي است كه پدر خواستگار ثريا نيز در آن مجلس حضور دارد و ...
نمايش آنلاين قسمت هشتم ( 39 دقيقه )