دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۳۲ ۳۲ بازديد
چهره ام را چون اناري خونين
با تلنگرهاي غم با صدايي نرمين
سرخ كردم.
چشم هايم آنهمه اشكم را
با غمي از ياران به گريبان بردم
خيس شد رفت و بشست
آنچه در دل جاريست
و طلوعي ديگر در ميان ابري
همه گان را مبهوت.
باز هم چهره ام راچون اناري خونين
به اميد روزي كه تو باشي بامن.
با تمناي وجود باعذابي بس سخت
بازهم ســــــــــــرخ كــــــــــــــــردم
خنده ها گر جاريست سد اشكم باشد
اشك گر جاري شدناگهان سيلي شد
هيچ سدي نتوانسد اشكم باشد
خنده ام گـــــــــــر جـــــاريست
گــــــــريه را خواهم كشت
و تو را خواهم ديد
وبگويم رازش
كه چگونه با چه
چــهــره چرده خويش چون اناري
خونين با چه ســـر خش كردم.