دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۳۲ ۳۱ بازديد
درغروبي بي نفس
در ميان يك قــــفس
با دلي دور از هوس
لحظه بـــي داد رس
من تو را خواهم ديد
در شبي تاريك و تار
در هيا هوي ســـكوت
در سحر با بايك اذان
با نوايـــي پر ز شـــــور
من تورا خواهم خواند
اي تو معناي وجــــود
بي تو من بي تارو پود
اي تو هر هست نبود
اي تـــو اسماء كـــبود
اي تو آن يــار ودود
من تو را مـيخواهم
گاه آبـــــم گه سراب
وقت بيداري و خواب
اي تو لعل هر شراب
اندر آن دريــــــــاي دل
دل پر دردم بياب