در كشور

مشاور شركت بيمه پارسيان

در كشور

۳۲ بازديد

 

در كشور ياد ياس هايش:

بس راه به بي نهايت دور

صحراها كشيده تا به آفاق

درياها گسترده تا دل نور

در كشور:

افراشته آسمان آبي،

لبخند مَهي كه  نيست پيدا،

كرده در و دشت ماهتابي،

در كشور:

درياهاست بي كرانه،

بركرده سپيد بادبان ها،

زورق ها زي جاودان روانه

در كشور:

مرغان خيال در چميدن،

در مزرعِ سبز آرزوها،

سرگرم ترانه، دانه چيدن

در كشور:

مهتاب به نور در فشاندن

در خلوت كوچه باغ هايش

هر خاطره در ترانه خواندن

در كشور:

صدها افسانه گشته خاموش،

صدها افسون ز بند رَسته،

صدها جادو گشوده آغوش،

در كشور:

مهتاب هميشه ميهمان است

و آن ساحل بركه ي كبودش

ميعادگه فرشتگان است

در كشور:

صحراي جنون و دشت خون است

تازَنده بر آن ز خشم، طوفان

سرمست ز باده ي جنون است

در كشور:

باغي است شگفته پُر گلِ ناز،

مرغي است در آن نهان و از شوق،

سر كرده به بامِ ابر آواز

در كشور:

برجي روييده از دل آب

شسته ي اشك و سرشته ي عشق،

بر دامن ماه رفته در خواب،

در كشور:

پوشيده زمين زمخمل ناز،

جوشيده هزار گلبُن راز،

در كشور:

هر لحظه رسد سلامم از دوست،

بودا آموزدم سخن ها،

جبريل آرد پيامم از دوست،

در كشور:

قصر پريان ز دور پيداست،

رنگين ز اميد و روشن از عشق،

با ماه نشسته گرم نجواست،

در كشور:

محرابي غمگين گشوده آغوش،

شمعش خاموش و راهبش گم،

با شب، تنها،نشسته خاموش،

در كشور:

سلطان را ديوان كشيده در بند،

مردم آواره، شهر خاموش،

لشكرها مانده بي خداوند.

در نيمه شبي ستاره باران،

از قلعه ي ديوها گريزد،

بنشيند بر خِنگ بادپايشف

با لشگر ديوها ستيزد.

در نورِ اميد بخش مهتاب،

كوه و در و دشت درنوردد،

چون ابر ز شوق ره بگريد

چون برق به تيره شب بخندد،

چون باد، وَزنده تا به كويش،

چون آه، پرنده در هوايش،

آهنگ سفر كند ز غربت،

 زي كشورك اميدهايش


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد