حسين

مشاور شركت بيمه پارسيان

حسين

۳۲ بازديد
 

تو اي حسين!

با تو بگويم؟

“شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين هائل“

و تو اي چراغ راه، اي كشتي رهايي،

اي خوني كه از ان نقطه ي صحرا، جاودان مي تپي و مي جوشي،

و در بستر زمان جاري هستي،

و بر همه ي نسل ها مي گذري،

و هر زمين حاصل خيزي را سيراب خون مي كني،

و هر بذر شايسته را در زير خاك مي شكافي و مي شكوفاني،

و هر نهال تشنه اي را به برگ و بار حيات و خّرمي مي نشاني،

اي آموزگار بزرگ شهادت!

برقي از آن نور را

بر اين شبستان سياه و نوميد ما بيفكن!

قطره اي از آن خون را

در بستر خشكيده و نيم مرده ي ما جاري ساز!

و تَفتي از آتش آن صحراي آتش خيز را

به اين زمستان سرد و فسرده ي ما ببخش!

اي كه “مرگ سرخ“را برگزيدي

تا عاشقانت را از مرگ“مرگ سياه“ برهاني،

تا با هر قطره ي خونت،

ملّتي را حيات بخشي و تاريخي را به تپش آري

و كالبد مرده و فسرده عصري را گرم كني،

و بدان جوشش وخروش زندگي و عشق و اميد دهي!

ايمان ما، ملّت ما،تاريخ فرداي ما،كالبد زمان ما،

“به تو و خون تو محتاج است“


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد