زينب

مشاور شركت بيمه پارسيان

زينب

۳۰ بازديد
 

اي زينب، اي زبان علي در كام!

با ملّت خويش حرف بزن!

اي زن!

اي كه مردانگي در ركاب تو،جوانمردي آموخت…

اي زبان علي در كام!

اي رسالت حسين بر دوش!

اي كه از كربلا مي آيي وپيام شهيدان را،

در ميان هيايوي هميشگي قدّاره بندان و جلاّدان،

همچنان به گوش تاريخ مي رساني،

زينب، با ما سخن بگو!

مگو كه بر شما چه گذشت!

مگو كه بر شما چه گذشت!

مگو كه در آن صحراي سرخ چه ديدي!

مگو كه جنايت، آن جا تا به كجا رسيد!

مگو كه خداوند، آن روز،

عزيزترين و پرشكوه ترين ارزش و عظمت هايي را كه آفريده است،

يك جا در ساحل فرات، و بر روي ريگزارهاي تفتيده ي بيابان طَف،

چگونه به نمايش آوردو بر فرشتگان عرضه كرد،

تا بدانند كه چرا مي بايست بر آدم سجده مي كردند…؟

آري زينب!

مگو كه در آنجا بر شما چه رفت!

مگو كه دشمنانتان چه كردند، دوستانتان چه كردند…؟

آري اي “پيامبر انقلاب حسين“!

ما مي دانيمف ما همه را شنيده ايم.

تو پيام كربلا را، پيام شهيدان را به درستي گزارده اي،

تو شهيدي هستي كه از خون خويش كلمه ساختي،

همچون برادرت كه با قطره قطره ي خون خويش سخن مي گفت.

اي كه از باغ هاي سرخ شهادت مي آيي

و بوي گل هاي نوشكفته ي آن ديار را در پيرهن داري،

اي دختر علي، اي خواهر، اي كه قافله سالار كاروان اسيراني،

ما را نيز در پي اين قافله با خود ببر!


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد