چه باراني است در بيرون اين اتاق!
باران؟
ابرهاي همه ي غم هاي تاريخ،
يك باره بر سرم باريدن گرفته اند.
كسي نمي داند كه در چه دردي و تبي
مي سوزم و مي نويسم!