شب بود و شب همچنان بود
و همچنان شب بود
شب هست، شب خواهد بود.
شب نمي رود و فردا نخواهد آمد.
شب بر بالاي سرم ايستاده بود،
و دشت در زير پايم گسترده.
وراه در برابرم، چشم به راه هر قدمم.
و من چشم به سياهي دوخته، مي رفتم.
و مي رفتم و شب همچنان بر بالاي سرم ايستاده
و دشت، زير پايم گسترده
وراه در برابرم، چشم به راه هر قدمم.
و من چشم به سياهي دوخته مي رفتم.
و مي رفتم و شب هم چنان بر بالاي سرم ايستاده
و دشت، زير پايم گسترده
و راه در برابرم پشم به راه هر قدمم.
و من چشم به سياهي دوخته، مي رفتم.
و مي رفتم و شب همچنان بر بالاي سرم ايستاده
و دشت، زير پايم گسترده
و راه در برابرم، چشم به راه هر قدمم.
و من چشم به سياهي دوخته، مي رفتم.
و مي رفتم و شب همچنان بر بالاي سرم ايستاده
ودشت، زير پايم گسترده
وراه رد برابرم، چشم به راه هر قدمم.
و من چشم به سياهي دوخته، مي رفتم.
و مي رفتم…………………………….
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد