باز كوير

مشاور شركت بيمه پارسيان

باز كوير

۳۱ بازديد
 

ناگهان زير پايم چاهي دهان گشود!

سقوط كردم.

چاه“ويل“ بود.

ويل، “واي“ !

ناگهان روزنه اي از زير ،پديدار شد.

روزنه اي بر سقف آسمان اين جهان.

لحظه اي گذشت و لحظاتي .

به زمين افتادم.

پيرامونم را نگريستم .

باز كوير !

خلوت و هولناك و بي كس!

و من پرنده اي مجروح ،در قلب تافته ي كوير!

و دانستم كه ….

ويرژيلِ من مرده است.

وبئاتريسِ مرا  دريا رها خواهد كرد.

ودر برابرم ،

تنها راهي كه از من به اين شهر بيهوده ها مي پيوندد!


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد