دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۳۱ ۳۰ بازديد
من اكنون احساس مي كنم،
برتل خاگستري از همه ي آتش و اميدها و خواستن هايم،
تنها مانده ام.
و گرداگرد زمين خلوت را مي نگرم.
و اعماق آسمان ساكت را مي نگرم.
و خود را مي نگرم.
و در اين نگريستن هاي همه دردناك و همه تلخ،
اين سوال همواره در پيش نظرم پديدار است،
وهر لحظه صريح تر و كوبنده تر
كه تو اين جا چه مي كني؟
امروز به خودم گفتم:
من احساس مي كنم،
كه نشسته ام زمان را مي نگرم كه مي گذرد.
همين و همين.