دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۳۱ ۳۴ بازديد
مشعل پرومته را در دست دارم و با ان،
همچون قهرمانان المپ به هر سو مي تازم
و آتش در خيمه هاي سياه- سي و سه خيمه ي سياه- مي افكنم،
و دامن چادر سياه شب را مي سوزانم،
وآتش در دامنه هاي يخ بسته،
قله هاي برف گرفته
وروده هاي فسرده مي افكنم
و دارم چه مي كنم؟
دنيا را به آتش مي افكنم،
زمين را گوي مشتعلي چون خورشيد مي كنم،
جهاني از آتش مي سازم،از آتش ابراهيم،
آتشي كه بر او، همه گل سرخ شد.
كوهستان پارناس ديگر جاي ماندن نيست.
اي زئوس، ديگر فرصتي نمانده است.
از اين سرزمين كوچ كن!
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد