دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۳۱ ۳۰ بازديد
افسانه اي خموش در آغوش صد فريب
گرد فريب خورده اي از عشوه ي نسيم
خشمي كه خفته در پس هر درد خنده اي
رازي نهفته در دل شب هاي جنگلي
من چيستم ؟
فريادهاي خشم به زنجير بسته اي…
بهت نگاه خاطره آميز يك جنون
زهري چكيده از بن دندان صد اميد
دشنام پست قحبه ي بدكار روزگار
من چيستم؟
بر جا ز كاروان سبك بار آرزو
خاكستري به راه
گم كرده مرغ در به دري راه آشيان
اندر شب سياه
من چيستم؟
يك لكّه اي ز ننگ به دامان زندگي
و ز ننگ زندگاني آلوده دامني
يك ضجّه ي شكسته به حلقوم بي كسي
راز نگفته اي و سرود نخوانده اي
من چيستم؟
…
من چيستم ؟
لبخند پر ملالت پاييزي غروب
در جستجوي شب…
يك شبنم فتاده به چنگ شب حيات
گمنام و بي نشان
در آرزوي سرزدن آفتاب مرگ