دانلود فايل صوتي غزل ( 281 كيلوبايت )
ز در درآ و شبستان ما منور كن
هواي مجلس روحانيان معطر كن
اگر فقيه نصيحت كند كه عشق مباز
پيالهاي بدهش گو دماغ را تر كن
به چشم و ابروي جانان سپردهام دل و جان
بيا بيا و تماشاي طاق و منظر كن
ستاره شب هجران نميفشاند نور
به بام قصر برآ و چراغ مه بركن
بگو به خازن جنت كه خاك اين مجلس
به تحفه بر سوي فردوس و عود مجمر كن
از اين مزوجه و خرقه نيك در تنگم
به يك كرشمه صوفي وشم قلندر كن
چو شاهدان چمن زيردست حسن تواند
كرشمه بر سمن و جلوه بر صنوبر كن
فضول نفس حكايت بسي كند ساقي
تو كار خود مده از دست و مي به ساغر كن
حجاب ديده ادراك شد شعاع جمال
بيا و خرگه خورشيد را منور كن
طمع به قند وصال تو حد ما نبود
حوالتم به لب لعل همچو شكر كن
لب پياله ببوس آنگهي به مستان ده
بدين دقيقه دماغ معاشران تر كن
پس از ملازمت عيش و عشق مه رويان
ز كارها كه كني شعر حافظ از بر كن