امّا بازنگشتم،
به بيراهه هم نرفتم
كه من نه مرد بازگشتم!
استوار ماندن و به هر بادي به باد نرفتن
دين من است.
ديني كه پيروانش بسيار كم اند.
مردم همه زادگان روزند و پاسداران شب.
امّا بازنگشتم،
به بيراهه هم نرفتم
كه من نه مرد بازگشتم!
استوار ماندن و به هر بادي به باد نرفتن
دين من است.
ديني كه پيروانش بسيار كم اند.
مردم همه زادگان روزند و پاسداران شب.
افسانه اي خموش در آغوش صد فريب
گرد فريب خورده اي از عشوه ي نسيم
خشمي كه خفته در پس هر درد خنده اي
رازي نهفته در دل شب هاي جنگلي
من چيستم ؟
فريادهاي خشم به زنجير بسته اي…
بهت نگاه خاطره آميز يك جنون
زهري چكيده از بن دندان صد اميد
دشنام پست قحبه ي بدكار روزگار
من چيستم؟
بر جا ز كاروان سبك بار آرزو
خاكستري به راه
گم كرده مرغ در به دري راه آشيان
اندر شب سياه
من چيستم؟
يك لكّه اي ز ننگ به دامان زندگي
و ز ننگ زندگاني آلوده دامني
يك ضجّه ي شكسته به حلقوم بي كسي
راز نگفته اي و سرود نخوانده اي
من چيستم؟
…
من چيستم ؟
لبخند پر ملالت پاييزي غروب
در جستجوي شب…
يك شبنم فتاده به چنگ شب حيات
گمنام و بي نشان
در آرزوي سرزدن آفتاب مرگ
پُر بودم و سير بودم و سيراب
ولذّتم تنها اين كه …
آري كارم سخت است و دردم سخت
و از هرچه شيريني و شادي و بازي است محروم
امّا…
اين بس كه مي فهمم!
خوب است …
احمق نيستم.
چه آتشي!
اگرآب اقيانوس هاي عالم را بر آن مي ريختند،
زبانه هايش آرام نمي گرفت.
خيلي پيش رفتم …
خيلي …
مرگ و قدرت،
شانه به شانه ام آمدند.
خانه ي ما زيباست
قالي اش
يك نمد پاره ي صد تكه شد و
سقف آن برف زمستاني و
باران بهار.......!
عشق در گوشه ي نمدار اتاق
در حقارت به خود مي بالد
سفره ي خالي ما
همچنان روي نمد افتاده است
واي....
آن عكس كباب سفره
چه لذيذ است اگر گرد و غبار قدمت
به نم اشك
فراري گردد
چه كسي گفت
فقيريم
بي خود...!
گر پدر نان ندارد
دندان دارد.....
آب اگر نيست
اشك مي نوشيم
شام اگر نيست
عشق را
با ولع مي بلعيم......
خانه ي ما زيباست
تازه فهميدم خداوند كريم
سقف سوراخ به ما هديه نمود
تا از آن عشق
به بيرون پراكنده شود......
دانلود فايل صوتي غزل ( 250 كيلوبايت )
ما شبي دست برآريم و دعايي بكنيم
غم هجران تو را چاره ز جايي بكنيم
دل بيمار شد از دست رفيقان مددي
تا طبيبش به سر آريم و دوايي بكنيم
آن كه بي جرم برنجيد و به تيغم زد و رفت
بازش آريد خدا را كه صفايي بكنيم
خشك شد بيخ طرب راه خرابات كجاست
تا در آن آب و هوا نشو و نمايي بكنيم
مدد از خاطر رندان طلب اي دل ور نه
كار صعب است مبادا كه خطايي بكنيم
سايه طاير كم حوصله كاري نكند
طلب از سايه ميمون همايي بكنيم
دلم از پرده بشد حافظ خوشگوي كجاست
تا به قول و غزلش ساز نوايي بكنيم
دانلود فايل صوتي غزل ( 234 كيلوبايت )
دوستان وقت گل آن به كه به عشرت كوشيم
سخن اهل دل است اين و به جان بنيوشيم
نيست در كس كرم و وقت طرب ميگذرد
چاره آن است كه سجاده به مي بفروشيم
خوش هواييست فرح بخش خدايا بفرست
نازنيني كه به رويش مي گلگون نوشيم
ارغنون ساز فلك رهزن اهل هنر است
چون از اين غصه نناليم و چرا نخروشيم
گل به جوش آمد و از مي نزديمش آبي
لاجرم ز آتش حرمان و هوس ميجوشيم
ميكشيم از قدح لاله شرابي موهوم
چشم بد دور كه بي مطرب و مي مدهوشيم
حافظ اين حال عجب با كه توان گفت كه ما
بلبلانيم كه در موسم گل خاموشيم
دانلود فايل صوتي غزل ( 224 كيلوبايت )
صوفي بيا كه خرقه سالوس بركشيم
وين نقش زرق را خط بطلان به سر كشيم
نذر و فتوح صومعه در وجه مينهيم
دلق ريا به آب خرابات بركشيم
فردا اگر نه روضه رضوان به ما دهند
غلمان ز روضه حور ز جنت به دركشيم
بيرون جهيم سرخوش و از بزم صوفيان
غارت كنيم باده و شاهد به بر كشيم
عشرت كنيم ور نه به حسرت كشندمان
روزي كه رخت جان به جهاني دگر كشيم
سر خدا كه در تتق غيب منزويست
مستانهاش نقاب ز رخسار بركشيم
كو جلوهاي ز ابروي او تا چو ماه نو
گوي سپهر در خم چوگان زر كشيم
حافظ نه حد ماست چنين لافها زدن
پاي از گليم خويش چرا بيشتر كشيم
دانلود فايل صوتي غزل ( 285 كيلوبايت )
سرم خوش است و به بانگ بلند ميگويم
كه من نسيم حيات از پياله ميجويم
عبوس زهد به وجه خمار ننشيند
مريد خرقه دردي كشان خوش خويم
شدم فسانه به سرگشتگي و ابروي دوست
كشيد در خم چوگان خويش چون گويم
گرم نه پير مغان در به روي بگشايد
كدام در بزنم چاره از كجا جويم
مكن در اين چمنم سرزنش به خودرويي
چنان كه پرورشم ميدهند ميرويم
تو خانقاه و خرابات در ميانه مبين
خدا گواه كه هر جا كه هست با اويم
غبار راه طلب كيمياي بهروزيست
غلام دولت آن خاك عنبرين بويم
ز شوق نرگس مست بلندبالايي
چو لاله با قدح افتاده بر لب جويم
بيار مي كه به فتوي حافظ از دل پاك
غبار زرق به فيض قدح فروشويم