من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

شعر 46

۲۹ بازديد

 

من و تو آنجا به هم رسيديم

در آن سنگ

در آن تنه بزرگ درخت پير

و دور تر در آسمان به هم

رسيديم

نزديك هلال ماه

و سپس در جاده ي باريك باغ

دور تر رفتيم

و با احتياط گام بر مي داشتيم

زيرا من و تو در خاك راه

با هم بوديم


شعر 47

۲۹ بازديد

 

براي ساختن قصري

از كلام

يكايك كلمات را

بر دوش خواهم كشيد

و از پاي نخواهم نشست

و در پاي كلمات

خواهم مرد


شعر 44

۲۹ بازديد

 

من خود را به سايه روشن

برگها سپردم

از اين رو فرا گرفتم

راه رفتن در جاده هاي

باريك را

 

و همراز سنگ ها شدم

براي وا گفتن حرفي

كه از آسمان شنيده بودم


شعر 41

۲۹ بازديد

 

كو بال و پر ما

ما كه پرنده شده ايم

و آواز مي خوانيم


شعر 42

۲۸ بازديد

 

من و تو پنهان هستيم

در پشت چند كلمه

و يكديگر را باز خواهيم يافت

در پشت يك نگاه يا لبخندي

كه نام ما را زمزمه خواهد كرد

من و تو پتهان هستيم

در پشت چند كلمه

و از ما خواهند گفت

بي آنكه دانسته باشند

و ما را به ياد خواهند آورد

بي آنكه دانسته باشيم


شعر 43

۲۸ بازديد

 

با اشك حرفي مي زنيم

كه با حرف آن را

نمي توان گفت


شعر 38

۲۸ بازديد

 

روي دريا خم شده بودم

دريا شب بود

چند ستاره در ته دريا

مي درخشيد

و اذرخشي را مي ديدم

كه لبخند تو بود

و سياهي امواج را

به هم مي دوخت


شعر 39

۲۹ بازديد

 

حرفي در دهان من گذاشتيد

كه شعر بود

و من ديگر ندانستم

كه چه مي گويم


شعر 40

۳۰ بازديد

 

به يمن آواز

بال و پري خواهيم داشت

و پرواز خواهيم كرد

ولي بر كدام شاخه خواهيم نشست

ما كه هنوز آواز خود را

تمام نكرده ايم


شعر 36

۲۹ بازديد

 

تو مي گريختي

از اين زن به آن زن

و صورت و تن آنها را

به عاريت مي گرفتي

 

 لحظه اي به آب ها

خيره مي شدم

و سپس تو را مي نگريستم

كه دور تر مي رفتي

تا درختي شعري يا ابري

يا سياه سياهي

كه از چشم آسمان

چون قطره اشكي

فرو مي افتد