من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

راهيست راه عشق كه هيچش كناره نيست

۳۰ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 216 كيلوبايت )

راهيست راه عشق كه هيچش كناره نيست
آن جا جز آن كه جان بسپارند چاره نيست
هر گه كه دل به عشق دهي خوش دمي بود
در كار خير حاجت هيچ استخاره نيست
ما را ز منع عقل مترسان و مي بيار
كان شحنه در ولايت ما هيچ كاره نيست
از چشم خود بپرس كه ما را كه مي‌كشد
جانا گناه طالع و جرم ستاره نيست
او را به چشم پاك توان ديد چون هلال
هر ديده جاي جلوه آن ماه پاره نيست
فرصت شمر طريقه رندي كه اين نشان
چون راه گنج بر همه كس آشكاره نيست
نگرفت در تو گريه حافظ به هيچ رو
حيران آن دلم كه كم از سنگ خاره نيست


روشن از پرتو رويت نظري نيست كه نيست

۳۱ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 366 كيلوبايت )

روشن از پرتو رويت نظري نيست كه نيست
منت خاك درت بر بصري نيست كه نيست
ناظر روي تو صاحب نظرانند آري
سر گيسوي تو در هيچ سري نيست كه نيست
اشك غماز من ار سرخ برآمد چه عجب
خجل از كرده خود پرده دري نيست كه نيست
تا به دامن ننشيند ز نسيمش گردي
سيل خيز از نظرم رهگذري نيست كه نيست
تا دم از شام سر زلف تو هر جا نزنند
با صبا گفت و شنيدم سحري نيست كه نيست
من از اين طالع شوريده برنجم ور ني
بهره مند از سر كويت دگري نيست كه نيست
از حياي لب شيرين تو اي چشمه نوش
غرق آب و عرق اكنون شكري نيست كه نيست
مصلحت نيست كه از پرده برون افتد راز
ور نه در مجلس رندان خبري نيست كه نيست
شير در باديه عشق تو روباه شود
آه از اين راه كه در وي خطري نيست كه نيست
آب چشمم كه بر او منت خاك در توست
زير صد منت او خاك دري نيست كه نيست
از وجودم قدري نام و نشان هست كه هست
ور نه از ضعف در آن جا اثري نيست كه نيست
غير از اين نكته كه حافظ ز تو ناخشنود است
در سراپاي وجودت هنري نيست كه نيست


جز آستان توام در جهان پناهي نيست

۳۱ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 262 كيلوبايت )

جز آستان توام در جهان پناهي نيست
سر مرا بجز اين در حواله گاهي نيست
عدو چو تيغ كشد من سپر بيندازم
كه تيغ ما بجز از ناله‌اي و آهي نيست
چرا ز كوي خرابات روي برتابم
كز اين به هم به جهان هيچ رسم و راهي نيست
زمانه گر بزند آتشم به خرمن عمر
بگو بسوز كه بر من به برگ كاهي نيست
غلام نرگس جماش آن سهي سروم
كه از شراب غرورش به كس نگاهي نيست
مباش در پي آزار و هر چه خواهي كن
كه در شريعت ما غير از اين گناهي نيست
عنان كشيده رو اي پادشاه كشور حسن
كه نيست بر سر راهي كه دادخواهي نيست
چنين كه از همه سو دام راه مي‌بينم
به از حمايت زلفش مرا پناهي نيست
خزينه دل حافظ به زلف و خال مده
كه كارهاي چنين حد هر سياهي نيست


خواب آن نرگس فتان تو بي چيزي نيست

۳۰ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 147 كيلوبايت )

خواب آن نرگس فتان تو بي چيزي نيست
تاب آن زلف پريشان تو بي چيزي نيست
از لبت شير روان بود كه من مي‌گفتم
اين شكر گرد نمكدان تو بي چيزي نيست
جان درازي تو بادا كه يقين مي‌دانم
در كمان ناوك مژگان تو بي چيزي نيست
مبتلايي به غم محنت و اندوه فراق
اي دل اين ناله و افغان تو بي چيزي نيست
دوش باد از سر كويش به گلستان بگذشت
اي گل اين چاك گريبان تو بي چيزي نيست
درد عشق ار چه دل از خلق نهان مي‌دارد
حافظ اين ديده گريان تو بي چيزي نيست


ديدي كه يار جز سر جور و ستم نداشت

۳۰ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 258 كيلوبايت )

ديدي كه يار جز سر جور و ستم نداشت
بشكست عهد وز غم ما هيچ غم نداشت
يا رب مگيرش ار چه دل چون كبوترم
افكند و كشت و عزت صيد حرم نداشت
بر من جفا ز بخت من آمد وگرنه يار
حاشا كه رسم لطف و طريق كرم نداشت
با اين همه هر آن كه نه خواري كشيد از او
هر جا كه رفت هيچ كسش محترم نداشت
ساقي بيار باده و با محتسب بگو
انكار ما مكن كه چنين جام جم نداشت
هر راهرو كه ره به حريم درش نبرد
مسكين بريد وادي و ره در حرم نداشت
حافظ ببر تو گوي فصاحت كه مدعي
هيچش هنر نبود و خبر نيز هم نداشت


بلبلي برگ گلي خوش رنگ در منقار داشت

۳۰ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 273 كيلوبايت )

بلبلي برگ گلي خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌هاي زار داشت
گفتمش در عين وصل اين ناله و فرياد چيست
گفت ما را جلوه معشوق در اين كار داشت
يار اگر ننشست با ما نيست جاي اعتراض
پادشاهي كامران بود از گدايي عار داشت
در نمي‌گيرد نياز و ناز ما با حسن دوست
خرم آن كز نازنينان بخت برخوردار داشت
خيز تا بر كلك آن نقاش جان افشان كنيم
كاين همه نقش عجب در گردش پرگار داشت
گر مريد راه عشقي فكر بدنامي مكن
شيخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت
وقت آن شيرين قلندر خوش كه در اطوار سير
ذكر تسبيح ملك در حلقه زنار داشت
چشم حافظ زير بام قصر آن حوري سرشت
شيوه جنات تجري تحتها الانهار داشت


صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت

۳۰ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 250 كيلوبايت )

صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز كم كن كه در اين باغ بسي چون تو شكفت
گل بخنديد كه از راست نرنجيم ولي
هيچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت
گر طمع داري از آن جام مرصع مي لعل
اي بسا در كه به نوك مژه‌ات بايد سفت
تا ابد بوي محبت به مشامش نرسد
هر كه خاك در ميخانه به رخساره نرفت
در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا
زلف سنبل به نسيم سحري مي‌آشفت
گفتم اي مسند جم جام جهان بينت كو
گفت افسوس كه آن دولت بيدار بخفت
سخن عشق نه آن است كه آيد به زبان
ساقيا مي ده و كوتاه كن اين گفت و شنفت
اشك حافظ خرد و صبر به دريا انداخت
چه كند سوز غم عشق نيارست نهفت


عيب رندان مكن اي زاهد پاكيزه سرشت

۲۹ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 217 كيلوبايت )

عيب رندان مكن اي زاهد پاكيزه سرشت
كه گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نيكم و گر بد تو برو خود را باش
هر كسي آن درود عاقبت كار كه كشت
همه كس طالب يارند چه هشيار و چه مست
همه جا خانه عشق است چه مسجد چه كنشت
سر تسليم من و خشت در ميكده‌ها
مدعي گر نكند فهم سخن گو سر و خشت
نااميدم مكن از سابقه لطف ازل
تو پس پرده چه داني كه كه خوب است و كه زشت
نه من از پرده تقوا به درافتادم و بس
پدرم نيز بهشت ابد از دست بهشت
حافظا روز اجل گر به كف آري جامي
يك سر از كوي خرابات برندت به بهشت


كنون كه مي‌دمد از بوستان نسيم بهشت

۳۰ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 217 كيلوبايت )

كنون كه مي‌دمد از بوستان نسيم بهشت
من و شراب فرح بخش و يار حورسرشت
گدا چرا نزند لاف سلطنت امروز
كه خيمه سايه ابر است و بزمگه لب كشت
چمن حكايت ارديبهشت مي‌گويد
نه عاقل است كه نسيه خريد و نقد بهشت
به مي عمارت دل كن كه اين جهان خراب
بر آن سر است كه از خاك ما بسازد خشت
وفا مجوي ز دشمن كه پرتوي ندهد
چو شمع صومعه افروزي از چراغ كنشت
مكن به نامه سياهي ملامت من مست
كه آگه است كه تقدير بر سرش چه نوشت
قدم دريغ مدار از جنازه حافظ
كه گر چه غرق گناه است مي‌رود به بهشت


ساقي بيار باده كه ماه صيام رفت

۳۷ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 253 كيلوبايت )

ساقي بيار باده كه ماه صيام رفت
درده قدح كه موسم ناموس و نام رفت
وقت عزيز رفت بيا تا قضا كنيم
عمري كه بي حضور صراحي و جام رفت
مستم كن آن چنان كه ندانم ز بيخودي
در عرصه خيال كه آمد كدام رفت
بر بوي آن كه جرعه جامت به ما رسد
در مصطبه دعاي تو هر صبح و شام رفت
دل را كه مرده بود حياتي به جان رسيد
تا بويي از نسيم مي‌اش در مشام رفت
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه
رند از ره نياز به دارالسلام رفت
نقد دلي كه بود مرا صرف باده شد
قلب سياه بود از آن در حرام رفت
در تاب توبه چند توان سوخت همچو عود
مي ده كه عمر در سر سوداي خام رفت
ديگر مكن نصيحت حافظ كه ره نيافت
گمگشته‌اي كه باده نابش به كام رفت