من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

الا يا ايها الساقي ادر كاسا و ناولها

۳۵ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 218 كيلوبايت )

الا يا ايها الساقي ادر كاسا و ناولها
كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكل‌ها
به بوي نافه‌اي كاخر صبا زان طره بگشايد
ز تاب جعد مشكينش چه خون افتاد در دل‌ها
مرا در منزل جانان چه امن عيش چون هر دم
جرس فرياد مي‌دارد كه بربنديد محمل‌ها
به مي سجاده رنگين كن گرت پير مغان گويد
كه سالك بي‌خبر نبود ز راه و رسم منزل‌ها
شب تاريك و بيم موج و گردابي چنين هايل
كجا دانند حال ما سبكباران ساحل‌ها
همه كارم ز خود كامي به بدنامي كشيد آخر
نهان كي ماند آن رازي كز او سازند محفل‌ها
حضوري گر همي‌خواهي از او غايب مشو حافظ
متي ما تلق من تهوي دع الدنيا و اهملها


صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را

۳۵ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 184 كيلوبايت )

صبا به لطف بگو آن غزال رعنا را
كه سر به كوه و بيابان تو داده‌اي ما را
شكرفروش كه عمرش دراز باد چرا
تفقدي نكند طوطي شكرخا را
غرور حسنت اجازت مگر نداد اي گل
كه پرسشي نكني عندليب شيدا را
به خلق و لطف توان كرد صيد اهل نظر
به بند و دام نگيرند مرغ دانا را
ندانم از چه سبب رنگ آشنايي نيست
سهي قدان سيه چشم ماه سيما را
چو با حبيب نشيني و باده پيمايي
به ياد دار محبان بادپيما را
جز اين قدر نتوان گفت در جمال تو عيب
كه وضع مهر و وفا نيست روي زيبا را
در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ
سرود زهره به رقص آورد مسيحا را


اگر آن ترك شيرازي به دست آرد دل ما را

۳۵ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 262 كيلوبايت )

اگر آن ترك شيرازي به دست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را
بده ساقي مي باقي كه در جنت نخواهي يافت
كنار آب ركن آباد و گلگشت مصلا را
فغان كاين لوليان شوخ شيرين كار شهرآشوب
چنان بردند صبر از دل كه تركان خوان يغما را
ز عشق ناتمام ما جمال يار مستغني است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روي زيبا را
من از آن حسن روزافزون كه يوسف داشت دانستم
كه عشق از پرده عصمت برون آرد زليخا را
اگر دشنام فرمايي و گر نفرين دعا گويم
جواب تلخ مي‌زيبد لب لعل شكرخا را
نصيحت گوش كن جانا كه از جان دوست‌تر دارند
جوانان سعادتمند پند پير دانا را
حديث از مطرب و مي گو و راز دهر كمتر جو
كه كس نگشود و نگشايد به حكمت اين معما را
غزل گفتي و در سفتي بيا و خوش بخوان حافظ
كه بر نظم تو افشاند فلك عقد ثريا را


صلاح كار كجا و من خراب كجا

۳۶ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 211 كيلوبايت )

صلاح كار كجا و من خراب كجا
ببين تفاوت ره كز كجاست تا به كجا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
كجاست دير مغان و شراب ناب كجا
چه نسبت است به رندي صلاح و تقوا را
سماع وعظ كجا نغمه رباب كجا
ز روي دوست دل دشمنان چه دريابد
چراغ مرده كجا شمع آفتاب كجا
چو كحل بينش ما خاك آستان شماست
كجا رويم بفرما از اين جناب كجا
مبين به سيب زنخدان كه چاه در راه است
كجا همي‌روي اي دل بدين شتاب كجا
بشد كه ياد خوشش باد روزگار وصال
خود آن كرشمه كجا رفت و آن عتاب كجا
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار اي دوست
قرار چيست صبوري كدام و خواب كجا


به ملازمان سلطان كه رساند اين دعا را

۳۴ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 167 كيلوبايت )

به ملازمان سلطان كه رساند اين دعا را
كه به شكر پادشاهي ز نظر مران گدا را
ز رقيب ديوسيرت به خداي خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددي دهد خدا را
مژه سياهت ار كرد به خون ما اشارت
ز فريب او بينديش و غلط مكن نگارا
دل عالمي بسوزي چو عذار برفروزي
تو از اين چه سود داري كه نمي‌كني مدارا
همه شب در اين اميدم كه نسيم صبحگاهي
به پيام آشنايان بنوازد آشنا را
چه قيامت است جانا كه به عاشقان نمودي
دل و جان فداي رويت بنما عذار ما را
به خدا كه جرعه‌اي ده تو به حافظ سحرخيز
كه دعاي صبحگاهي اثري كند شما را


دل مي‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را

۳۹ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 313 كيلوبايت )

دل مي‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا
كشتي شكستگانيم اي باد شرطه برخيز
باشد كه بازبينيم ديدار آشنا را
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون
نيكي به جاي ياران فرصت شمار يارا
در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل
هات الصبوح هبوا يا ايها السكارا
اي صاحب كرامت شكرانه سلامت
روزي تفقدي كن درويش بي‌نوا را
آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا
در كوي نيك نامي ما را گذر ندادند
گر تو نمي‌پسندي تغيير كن قضا را
آن تلخ وش كه صوفي ام الخبائثش خواند
اشهي لنا و احلي من قبله العذارا
هنگام تنگدستي در عيش كوش و مستي
كاين كيمياي هستي قارون كند گدا را
سركش مشو كه چون شمع از غيرتت بسوزد
دلبر كه در كف او موم است سنگ خارا
آيينه سكندر جام مي است بنگر
تا بر تو عرضه دارد احوال ملك دارا
خوبان پارسي گو بخشندگان عمرند
ساقي بده بشارت رندان پارسا را
حافظ به خود نپوشيد اين خرقه مي آلود
اي شيخ پاكدامن معذور دار ما را


رونق عهد شباب است دگر بستان را

۳۵ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 250 كيلوبايت )

رونق عهد شباب است دگر بستان را
مي‌رسد مژده گل بلبل خوش الحان را
اي صبا گر به جوانان چمن بازرسي
خدمت ما برسان سرو و گل و ريحان را
گر چنين جلوه كند مغبچه باده فروش
خاكروب در ميخانه كنم مژگان را
اي كه بر مه كشي از عنبر سارا چوگان
مضطرب حال مگردان من سرگردان را
ترسم اين قوم كه بر دردكشان مي‌خندند
در سر كار خرابات كنند ايمان را
يار مردان خدا باش كه در كشتي نوح
هست خاكي كه به آبي نخرد طوفان را
برو از خانه گردون به در و نان مطلب
كان سيه كاسه در آخر بكشد مهمان را
هر كه را خوابگه آخر مشتي خاك است
گو چه حاجت كه به افلاك كشي ايوان را
ماه كنعاني من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است كه بدرود كني زندان را
حافظا مي خور و رندي كن و خوش باش ولي
دام تزوير مكن چون دگران قرآن را


ساقيا برخيز و درده جام را

۳۸ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 143 كيلوبايت )

ساقيا برخيز و درده جام را
خاك بر سر كن غم ايام را
ساغر مي بر كفم نه تا ز بر
بركشم اين دلق ازرق فام را
گر چه بدناميست نزد عاقلان
ما نمي‌خواهيم ننگ و نام را
باده درده چند از اين باد غرور
خاك بر سر نفس نافرجام را
دود آه سينه نالان من
سوخت اين افسردگان خام را
محرم راز دل شيداي خود
كس نمي‌بينم ز خاص و عام را
با دلارامي مرا خاطر خوش است
كز دلم يك باره برد آرام را
ننگرد ديگر به سرو اندر چمن
هر كه ديد آن سرو سيم اندام را
صبر كن حافظ به سختي روز و شب
عاقبت روزي بيابي كام را


صوفي بيا كه آينه صافيست جام را

۳۶ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 163 كيلوبايت )

صوفي بيا كه آينه صافيست جام را
تا بنگري صفاي مي لعل فام را
راز درون پرده ز رندان مست پرس
كاين حال نيست زاهد عالي مقام را
عنقا شكار كس نشود دام بازچين
كان جا هميشه باد به دست است دام را
در بزم دور يك دو قدح دركش و برو
يعني طمع مدار وصال دوام را
اي دل شباب رفت و نچيدي گلي ز عيش
پيرانه سر مكن هنري ننگ و نام را
در عيش نقد كوش كه چون آبخور نماند
آدم بهشت روضه دارالسلام را
ما را بر آستان تو بس حق خدمت است
اي خواجه بازبين به ترحم غلام را
حافظ مريد جام مي است اي صبا برو
وز بنده بندگي برسان شيخ جام را


اي فروغ ماه حسن از روي رخشان شما

۳۴ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 312 كيلوبايت )

اي فروغ ماه حسن از روي رخشان شما
آب روي خوبي از چاه زنخدان شما
عزم ديدار تو دارد جان بر لب آمده
بازگردد يا برآيد چيست فرمان شما
كس به دور نرگست طرفي نبست از عافيت
به كه نفروشند مستوري به مستان شما
بخت خواب آلود ما بيدار خواهد شد مگر
زان كه زد بر ديده آبي روي رخشان شما
با صبا همراه بفرست از رخت گلدسته‌اي
بو كه بويي بشنويم از خاك بستان شما
عمرتان باد و مراد اي ساقيان بزم جم
گر چه جام ما نشد پرمي به دوران شما
دل خرابي مي‌كند دلدار را آگه كنيد
زينهار اي دوستان جان من و جان شما
كي دهد دست اين غرض يا رب كه همدستان شوند
خاطر مجموع ما زلف پريشان شما
دور دار از خاك و خون دامن چو بر ما بگذري
كاندر اين ره كشته بسيارند قربان شما
اي صبا با ساكنان شهر يزد از ما بگو
كاي سر حق ناشناسان گوي چوگان شما
گر چه دوريم از بساط قرب همت دور نيست
بنده شاه شماييم و ثناخوان شما
اي شهنشاه بلنداختر خدا را همتي
تا ببوسم همچو اختر خاك ايوان شما
مي‌كند حافظ دعايي بشنو آميني بگو
روزي ما باد لعل شكرافشان شما