مثنوي در مدح امام علي (ع)
شاعر : سيد رضي مير صادقي
تا قلم صُنع، رقم مي زند
مهر فروزنده چنان مي دمد
هوش خرَد دررگِ هستي به جوش
آمده وبوده همي باخروش
اي تو ترازويِ خردپيشگان
هست تو راعدل وعدالت عنان
ارزش اين عالَمِ فاني زتو
مملكتِ لفظ و معاني زتو
پادشه لفظ و معاني تويي
شاهِ بيانيّ و معاني تويي
عرصه ي تاريخ همه آنِ تو
صفحه ي تاريخ همه آنِ تو
دشمن ويارانت همه نكته چين
ازسخن توست زيُسريٰ، يمين
دوست سراپاست همه چشم وگوش
تاكه ربايد گُهر از دُرفروش
دشمن ازآن نكته ربايد زتو
تاكه خطا بيند و تازد به تو
ليك خطايي زتو دشمن نديد
روي سيه گشت و تورا يارديد
جامع آداب بشر بوده اي
درهمه آثار اثر داده اي
گاهِ خطر خصم زتو منفعِل
آتشِ عشقت به خدا مشتعل
مرهمِ ريشِ فقرا نامِ توست
راحتيِ خلق همه كامِ توست
عقلِ بشر شد متحيّر زتو
زين همه اعجاب وتحيّرزتو
هركه دراينمرحله اززندگي
هست به كاري پيِ سازندگي
ليك تورا داده خدا اين هنر
درهمه كاريست تورا بال وپر
عالمِ دهري نه به يك روزگار
مردجهاديّ و عدالت گزار
پادشه عاقل وعادل تويي
مردجهانديده و كامل تويي
قاضيِ عادل تويي اندر قضا
حاكم ومحكوم زخويت رضا
از همه برتر كه توئي بت شكن
پاي به كتف نبي و بتفكن
نامه ي امن بشريّت تويي
قافلهسالار رعيّت تويي
مشعل پرنور ولايت زتوست
رهبري راه هدايت زتوست
هركه زتو آرزويي خواستست
چون رضي ازحُبِّ تو آراستست