من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

هفت نصيحت

۷۶ بازديد

 

1-   گشاده دست باش، جاري باش، كمك كن (مثل رود)

2-   با شفقت و مهربان باش (مثل خورشيد)

3-   اگر كسي اشتباه كرد آن را بپوشان (مثل شب)

4-   وقتي عصباني شدي خاموش باش (مثل مرگ)

5-    متواضع باش و كبر نداشته باش (مثل خاك)

6-    بخشش و عفو داشته باش (مثل دريا )

7-    اگرمي‌خواهي ديگران خوب باشند خودت خوب باش (مثل آينه)


100 نكته مديريتي

۷۸ بازديد

 

1)     در انجام كارها روي شيوه‌اي خاص تاكيد نكنيد. شايد كسي بتواند از مسير كوتاهتر و بهتري شما را به مقصد برساند.

2)   توجه داشته باشيد دانش و تجربه هيچكدام به تنهايي رهگشا نيستند، مثل اكسيژن و هيدروژن كه از تركيب معيني از هواي تنفس ما تامين مي‌شود، مي‌توان با آميختن دانش و تجربه ، راهكارهاي حياتي و استثنايي خلق كرد.

3)     از هر فرصتي براي استخدام و به كار گيري افراد برجسته استفاده كنيد.

4)     به خاطر داشته باشيد رعايت استانداردهاي محيط كار در كارايي كارمندان مؤثر است.

5)     از مشورت و نظرخواهي با نيروي جوان ابايي نداشته باشيد.

6)     با رفتارهاي ضد و نقيض، اعتماد زيردستان را از خود سلب نكنيد.

7)     در بوجود آوردن فضاي رقابتي سالم، كوشا باشيد.

8)     دقت كنيد كه توبيخ كارمندان خطاكار، بايد متناسب با اشتباهاتش تعيين شود.

9)     در صورت لزوم با قاطعيت نه بگوييد.

10) سعي كنيد با اصول ساده روانشناسي آشنا شويد.

11) هرگز در حضور كارمندان با ديگر معاشر ين خود پشت سر افراد بدگويي نكنيد.

12) رعايت سلسله‌مراتب كاري را به مسئولين و سرپرستان گوشزد كنيد.

13) براي آزمودن كارمندانتان با آزمايش‌هاي فاقد ارزش و بي‌اساس، شخصيت آنان را زير سوال نبريد.

14) با شروع به موقع جلسات، وقت‌شناسي را عملا به حاضرين بياموزيد.

15) براي گيراتر شدن سخنان خود، هميشه چند عبارت كليدي از بزرگان و افراد برجسته در ذهن داشته باشيد و در موقع لزوم آنها را به كار ببريد.

16) در انجام كارها به سه نكته بيش از بقيه نكات توجه كنيد: اعتماد به نفس، اعتماد به نفس، اعتماد به نفس.

17) انتقاد پذير باشيد.

18) با بي توجهي، تلاش و زحمات زيردستان را بي ارزش نكنيد.

19) با وسواس بيهوده در انتخاب، زمان را هدر ندهيد و به خاطر داشته باشيد زمان براي شما متوقف نمي‌شود.

20) براي حل مشكلات احتمالي، دورانديش باشيد و مطمئن باشيد با در نظر داشتن چند راهكار تخصصي، هرگز در موارد اضطراري غافلگير نخواهيد شد.

21) خواسته‌هاي خود را واضح و روشن بيان كنيد و اطمينان داشته باشيد كه كارمندان به خوبي از جزئيات وظيفه‌اي كه به عهده آنان است، مطلع هستند.

22) از هر كس، مطابق دانش و تجربه‌اش توقع داشته باشيد تا بهترين نتيجه را بدست آوريد.

23) وظايف كارمندان را متناسب با توانايي‌هاي فيزيكي و حرفه‌اي آنان تعيين كنيد.

24) اگر از موضوعي علمي اطلاعي نداريد، يا احتياج به توضيحات بيشتري داريد، بدون هيچ ترديدي سوال كنيد.

25) در موارد بحراني، خونسردي خود را حفظ كنيد و چند استراتژي بحران زدايي مناسب با فعاليت سازماني خود را پيش‌بيني و طراحي كنيد تا در موارد لزوم از آنها استفاده كنيد.

26) از رفتارهايي كه شما را در سازمان عصبي معرفي مي‌كند، پرهيز كنيد.

27) انتقامجو نباشيد.

28) زمان پياده‌سازي تصميم‌گيري‌ها، به اندازه اخذ تصميمات، مهم است. چون ممكن است اجراي يك نقشه خوب تجاري در زمان نامناسب با شكست روبرو شود.

29) در مورد چيزي كه نمي‌دانيد، به كسي اطلاعات اشتباه ندهيد و از گفتن نمي‌دانم، هراسي نداشته باشيد.

30) با محول كردن مسئوليت به كارمندان مستعد و خلاق، زمينه رشد و خلاقيت آنان را فراهم كنيد.

31) نحوه چيدمان ميز كارمندان و محل استقرار آنها را طوري انتخاب كنيد كه افراد فراموش نكنند در محل كارشان هستند و نبايد بيش از حد مجاز با هم به گفتگو بپردازند.

32) حرفه‌اي‌ترين و بهترين حسابدار و مشاور حقوقي را بكار بگيريد.

33) به مشكلات مالي افراد توجه كنيد و درخواست‌هاي موجه اخذ وام را به تعويق نياندازيد.

34) هميشه به خاطر داشته باشيد تواضع و متانت بر شكوه شما مي‌افزايد.

35) اگر قاطعيت مدير با مهرباني توام باشد، تاثير شگفت‌انگيزي بر اطرافيان خود خواهد داشت و فرمان‌بري با ترس جاي خود را به انجام وظيفه با حس مسئوليت‌پذيري مي‌دهد.

36) مطمئن شويد حق و حقوق ديگران توسط مسئولين و سرپرستان سازمان رعايت مي‌شود.

37) چند ساعت از يك روز مشخص در ماه را به بازديد از سطوح مختلف سازمان و گفتگوي رودررو با كارمندان اختصاص دهيد.

38) در سمينارهاي مرتبط با فعاليت خود شركت كنيد.

39) در كمك رساني‌هاي مراسم خيريه پيشقدم باشيد.

40) با درايت و زيركي هميشه در كمين شكار فرصتهاي طلايي باشيد.

41) مسئوليت پذير باشيد.

42) به منظور اطلاع حاصل كردن از مطالب جديد علمي در چند سايت اينترنتي مرتبط عضو شويد.

43) چند تكه كلام اختصاصي و جالب براي خود انتخاب كنيد.

44) تفكر و تعمق قبل از پاسخگويي راحت‌تر از پيدا كردن چاره‌اي براي تغيير آنچه عنوان شده مي‌باشد.

45) علت شكست‌هاي سازماني را تجزيه و تحليل كنيد تا ضمن تشخيص مسير نادرست، از تكرار آن جلوگيري كنيد.

46) با بي اهميت جلوه دادن كارهاي كارمندان، زحمات آنان را بي‌ارزش نكنيد.

47) با انجام ورزش‌هاي فكري، قابليت‌هاي ذهني خود را تقويت كنيد.

48) به هر كس فراخور فعاليت و بازده كاري‌اش پاداش دهيد و با در نظر گرفتن پاداش‌هاي مساوي، حركت افراد شايسته گروه را كند نكنيد.

49) اجازه ندهيد بار مسئوليت كارمندان بي كفايت و كند، بر دوش كارمندان خبره و ساعي تحميل شود زيرا افراد با درك بي عدالتي انگيزه خود را از دست مي‌دهند.

50) دانش حرفه‌اي خود را تا حدي بالا ببريد كه در موارد لزوم در مقابل كليه سوالاتحرفه اي حاضر جواب باشيد.

51) زمان استخدام، افراد علاوه بر تست‌هاي مقرر شده، تست‌هايي انجام دهيد كه مطمئن شويد كسي را كه مي‌گماريد، تنبل نيست ! زيرا افراد تنبل فشار كاري ديگران را بيشترمي‌كنند.

52) هنگام دست دادن، دست افراد را محكم و صميمانه به فشاريد.

53) وقتي عصباني هستيد، درباره ديگران تصميم‌گيري نكنيد.

54) هميشه وقت شناس باشيد. براي حضور به موقع، مي‌توانيد از ترفند قديمي 5 دقيقه جلو كشيدن ساعت استفاده كنيد.

55) هرگز اميد ارتقا را از زيردستان، نگيريد زيرا به طور يقين، انگيزه آنها براي تلاش از بين مي‌رود.

56) سعي كنيد در صورت لزوم در دسترس باشيد و شانس حرف زدن را به همه سطوح سازمان بدهيد. در اين صورت شايد با ايده‌هاي درخشاني روبه رو شويد.

57) به كارمندان ساعي و متعهد بگوييد كه چقدر براي سازمان مفيد هستند و شما به آنها علاقه و اعتماد داريد.

58) هيچگاه اجازه ندهيد كسي حالت افسردگي و نااميدي شما را ببينيد.

59) خشكي جلسات طولاني را با شوخ طبعي قابل تحمل كنيد.

60) از سرزنش كردن ديگران در جمع خودداري كنيد.

61) براي همه سطوح سازمان حتي خدمه و نامه‌رسان‌ها احترام قايل شويد.

62) از منشي خود بخواهيد روز تولد كارمندان، كارت تبريكي را كه توسط شما امضا شده است، برايشان ارسال كند.

63) در موقع امضا كردن نامه‌ها و مكتوبات آنها را به دقت مطالعه كنيد و از امضا كردن آنها، زماني كه حوصله نداريد بپرهيزيد.

64) خوش ژست و خوش بيان باشيد و در جمع با انرژي و اشتياق حاضر شويد.

65) با قدرداني به موقع از كارمندان، انرژي كاري آنان را افزايش دهيد و حسن خلاقيت را در آنان تقويت كنيد.

66) موقع حرف زدن با اعتماد به نفس به چشمان افراد نگاه كنيد و هميشه متبسم باشيد.

67) هرگز براي پيشبرد اهداف كاري خود، ديگران را با وعده‌هاي بي‌اساس فريب ندهيد.

68) سعي كنيد اسامي كارمندان را به خاطر بسپاريد و در حين صحبت كردن با آنان، اسمشان را به زبان بياوريد.

69) همواره به خاطر داشته باشيد به كار بردن الفاظ مودبانه از اقتدار شما نمي‌كاهد.

70) اشتباهات زيردستان را بيش از حد لازم به آنها گوشزد نكنيد.

71) امين و راز دار افراد باشيد.

72) روي اشتباهات خود پافشاري نكنيد و بي‌تعصب خطاهاي خود را بپذيريد.

73) با عبارات كنايه آميز و نيشدار به ديگران درس عبرت ندهيد.

74) با آرامش و خونسردي به حرف‌هاي ديگران گوش كنيد و براي صرفه‌جويي در زمان مرتبا، حرف آنان را قطع نكنيد.

75) روش محاسبات مالي را تا حدي ياد بگيريد تا قادر به تجزيه و تحليل‌هاي گزارشات مالي سازمان باشيد.

76) در جلسات دايما به ساعت خود نگاه نكنيد.

77) به نحوه پوشش و ظاهر خود توجه كنيد.

78) معاشرين چاپلوس خود را جدي نگيريد.

79) نكات جالب و پندآموز كتاب‌هايي را كه مي‌خوانيد، در دفتري يادداشت كنيد و در موارد مناسب آنها را به كار ببريد.

80) انعطاف پذير باشيد.

81) بدون توهين به عقايد ديگران، با آنها مخالفت كنيد.

82) نسبت به قول خود پايبند باشيد.

83) در موقعيت‌هاي بحراني بر خود مسلط باشيد و نگذاريد زيردستان از اضطراب شما آگاه شوند.

84) براي حرف زدن زيباترين و خوش آهنگ‌ترين الفاظ را انتخاب كنيد.

85) ريسك پذير باشيد.

86) نحوه استفاده از نرم‌افزارهاي مرتبط با كار خود را بياموزيد.

87) براي ثبت ايده‌هاي درخشاني كه ناگهان به ذهن مي‌رسند هميشه يك قلم و كاغذ به همراه داشته باشيد.

88) به واسطه مدير بودن خود، از ديگران توقع بيجا نداشته باشيد.

89) از انحصاري كردن خدمات رفاهي سازمان پرهيز كنيد و اجازه دهيد همه سطوح از اين خدمات بهره‌مند شوند.

90) زمان دقيق پياده‌سازي تصميمات اخذ شده را پيدا كنيد، چون ممكن است اجراي يك نقشه خوب، در زمان نا مناسب با شكست روبرو شود.

91) براي حفظ اطلاعات سازماني، از بهترين و پيشرفته‌ترين سيستم حفاظتي استفاده كنيد.

92) به منظور جلوگيري از تك روي و رقابت‌هاي ناسالم، روحيه انجام كار گروهي در سازمان را تقويت كنيد.

93) از عنوان كردن فرامين غير قابل اجرا و غير منطقي احتراز جوييد، زيرا جز خدشه‌دار كردن شخصيت حرفه‌اي شما پيامدي ندارد.

94) عملكرد افراد را در زمان اضافه‌كاري كنترل كنيد تا بدينوسيله از سو استفاده افراد ناشايست كه به عنوان اضافه‌كاري در سازمان به انجام كارهاي شخصي يا اتلاف وقت مي‌پردازند، جلوگيري شود.

95) از نگارش واژه‌اي كه از صحت املاي آن اطمينان نداريد، پرهيز كنيد و براي حصول اطمينان از نگارش صحيح لغاتي كه فراموش كرده‌ايد، هميشه يك فرهنگ لغت در دسترس داشته باشيد.

96)

استفاده از دولت الكترونيك

۸۲ بازديد


جملات مديريتي بزرگان علم مديريت

۷۶ بازديد

1)     كاركرد اثربخش سيستم‌هاي اجتماعي از انجمن اوليا گرفته تا اداره ايالات متحد آمريكا به كيفيت رهبري آن متكي است

2)     تجربه نشان داده است شوق و حرارت مدير بيش از قابليت او موثر بوده است

3)     مديران اثربخش فرصت مي‌آفرينند و مديران دنباله‌رو در انتظار فرصت مي‌نشينند

4)     براي مدير، موفقيت يك سفر است نه يك مقصد

5)     مدير بايد مسائل كمي را به مافوق و مسائل بيشتري را به زيردستان ارجاع دهد

6)     مدير چون ميخ وسط آسياب بايد ساكن و استوار و محكم باشد تا تشكيلات به درستي حول آن محور طي طريق كند

7)     مديريت يعني كنترل عناصر مسئول و زيردست به طوري كه تلاش هاي آنها در تحقق اهداف هماهنگ گردد

8)     عطش قدرت خطرناك‌ترين تجلي خودسري مدير است

9)     رهبري يك رفتار چند بعدي است

10) براي اطلاع از صداقت مدير يك راه بيشتر وجود ندارد: از او سوال كنيد، اگر آري گفت بدانيد كه كلاهبردار است

11) مي‌توان در ظرف دوسال يك كارخانه ذوب آهن ساخت، ولي براي تربيت يك مدير براي اين صنعت بايد 20 سال وقت صرف كرد

12) مديران اثربخش در زمان حال زندگي مي‌كنند اما هميشه به فكر آينده هستند

13) پاشيدن تخم نفاق در ميان زيردستان هنر نيست، زيرا هر مدير تازه واردي قادر به انجام آن است

14) مشكلات مديريت هميشه به مشكلات مردم تبديل مي‌شود

15) مديريت اثر بخش مهمترين عامل توسعه در جوامع است

16) وظيفه مدير اگر قضاوت، داوري و جداكردن افراد نالايق نباشد، پس چيست؟

17) مديران بايد به مهارت‌هاي ادراكي، انساني و فني مجهز باشند

18) بهترين مديران و فرمانروايان كساني هستند كه استعدادها و سليقه‌هاي گوناگون را در زير چتر مديريت گردآورند و بدترين مديران كساني هستند كه مجموعة همسو و هماهنگ را متفرق سازند.

19) مردم را با اعمالتان به راه راست دعوت كنيد

20) مدير ساده‌انديش خشنود از خود، تنها به رياست كردن مي‌پردازد اما مدير تازه گردان، دگرگوني را خوش مي‌دارد و عادت‌ها را ريشه كن مي‌كند و از تازه گرداني براي ساختن آينده بهره مي‌گيرد

21) مديران موفق در حال زندگي مي‌كنند ولي به آينده توجه دارند

22) هنر مدير تبديل مشكلات به فرصت‌هاست

23) موقعيت رهبر و مدير همانند موضع و نقش نخ تسبيح است كه دانه‌ها را بهم پيوند مي‌دهد وقتي رشته پاره شد دانه‌ها پراكنده مي‌شوند و بدون نتيجه خواهند ماند و هيچ گاه در كنار يكديگر جمع نخواهند شد

24) "موفق‌ترين مديران كساني هستند كه تا وقتي ""قديمي"" خوب است از آن استفاده مي‌كنند و به محض اين كه ""جديد"" بهتر شد آنرا در اختيار مي‌گيرند"

25) يك مدير موفق مديريست كه دنيايي را در كنار خود، بهمراه خود و با ديدگاه‌هايي متفاوت با خود طراحي كند

26) مديريت در يك سيستم كار مي‌كند، رهبري بر روي آن

27) موفق‌ترين مديران داراي نبوغ خاصي هستند كه مي‌توانند چكيده و جان كلام را از ميان انبوهي از اطلاعات دريابند و آنرا به سرعت به ديگران منتقل سازند

28) وقتي مديران قبل از كاركنان سر كارشان حاضر شوند و بعد از آنها محل كارشان را ترك كنند رهبريشان مورد قبول واقع مي‌شود

29) تنها تفاوت ميان يك مدير خوب و يك مدير نه چندان خوب در اين است كه اولي در 30 ثانيه تصميم مي‌گيرد و دومي در همان تصميم‌گيري به 30 روز وقت نياز دارد

30) تنها يك شيوة موثر در رهبري سازمان وجود ندارد

31) كامپيوتر نمي‌تواند از يك مدير بد يك مدير خوب بسازد بلكه عملكرد مدير خوب را بهتر و سرعت كار او را بيشتر و عملكرد يك مدير بد را بدتر و سرعت كار او را كندتر مي‌نمايد

32) مدير بايد توجه خود را بر افراد متمركز كند نه بر تجهيزات

33) قدرت، مقام و رياست بر ديگران تنها وسيله آزمايش است؛ هرگز آنرا نشانه بزرگي و عظمت خود نشماريد

34) عضو حيات بخش هر سازمان مديريت آن سازمان است

35) شخصي مدير را اينگونه تفسير مي‌كند: مدير كسي است كه با مراجعان ملاقات مي‌كند تا بقيه كاركنان به كارشان برسند

36) مديريت نوعي هنر است و هنر يعني خلاقيت و خلاقيت اساس پيشرفت است

37) سرپرستي خوب، هنر واداشتن افراد متوسط به انجام كار عالي است

38) هميشه با زيردستان خود با مهرباني و عطوفت رفتار كنيد، زيرا قلب رئوف و مهربان بزرگ‌ترين سرمايه است

39) نوع مسائلي كه مديران براي حل كردن انتخاب مي‌كنند تحت تأثير ارزش‌هاي مديريت است

40) رمز موفقيت مدير در شكار فرصت‌هاست

41) مديريت قدرت توانايي نفوذ در رفتار ديگران است

42) مديران اغلب كاركنان را بيشتر مسئول و خاطي مي‌دانند زيرا در غير اين صورت كيفيت و نحوه مديريت آنها زير سوال مي رود

43) توجه مدير به حل مساله، تنها بازگشت به وضعيت عادي و موجود است

44) مديران اسير دو تغيير هستند: زمان و هزينه

45) مدير موفق در سازمان غيررسمي نيز رهبري را بر عهده دارد

46) لشگر گوسفنداني را كه يك شير هدايت مي‌كند مي‌تواند بر لشگر شيراني كه يك گوسفند هدايت مي‌كند پيروز شود

47) مديران بايد علاوه بر مهارت و آگاهي در زمينه‌هاي فني ، انساني و اداره امور سازماني در زمينه مسائل اجتماعي و خط مشي‌هاي عمومي نيز به دانش و تجربه مجهز باشند

48) مدير موفق بايد يك تشخيص دهنده خوب باشد

49) تمام منابع (انساني و غيرانساني) در يك سازمان به مديريت مناسب نيازمند است

50) مهمترين زمينه فعاليت انساني مديريت است


استفاده از نيروي كار كارآمد در فرايند سازماني خود

۷۷ بازديد


مراقب نيروي كار و زيردستان خود باشيد

۸۱ بازديد


بابـاي دارا و بابـاي نادار

۸۰ بازديد

كتاب " باباي دارا، باباي نادار" يكي از پرفروش‌ترين كتابهاي مديريتي چند سال اخير است .اجمال داستان به شرح ذيل است.

من دو بابا داشتم، يكي دارا و ديگري نادار. يكي بسيار درس خوانده و زيرك بود، مدرك دكترا داشت و دوره چهار ساله كارشناسي را دو ساله گذرانده بود. باباي ديگر هرگز نتوانسته بود كلاس هشتم را هم به پايان برساند.

هر دو مرد سختكوش و در كار و زندگي خود پيروز بودند. درآمد هر دو نفر رضايتبخش بود، ولي يكي از آنان در زمينه مالي پيوسته مشكل داشت. باباي ديگر از خانواده و ديگران به ارث گذاشت. از ديگري تنها صورتحساب‌هايي به جا ماند كه مي‌بايست پرداخت شوند.

هر دو به من اندرزهايي دادند، ولي اندرزهاي آنها متفاوت بود. هر دو به درس خواندن سخت عقيده داشتند، ولي موضوعات يكساني را توصيه نمي‌كردند.

از آنجا كه من دو پدر اثر گذار داشته‌ام، از هر دو نفر چيز آموختم. ناچار بودم تا درباره اندرزهاي هر كدام بينديشم و از بررسي تاثير انديشه هر كدام بر زندگيش، بينش ارزشمندي پيدا كنم: براي مثال يكي عادت داشت كه بگويد" از عهده من بر نمي آيد" . ديگري از بكار بردن اين واژه ها پرهيز مي‌كرد. بجاي آن مي‌گفت: " چگونه مي‌توانم از عهده اين كار برآيم؟ " عبارت نخست حالت خبري داشت و عبارت دوم جنبه پرسشي. از عهده من بر نمي‌آيد مغز را از كار مي‌اندازد و عبارت چگونه مي‌توانم از عهده اين كار برآيم، مغز را به حركت و جستجو وا مي‌دارد.

هر دو آنها بينش مخالفي در انديشيدن داشتند. يكي فكر مي‌كرد كه ثروتمندان بايد ماليات بيشتري بپردازند تا هزينه كساني شود كه از امكانات زندگي بهره كمتري نصيبشان گرديده است. ديگري مي‌گفت: ماليات ابزار تنبيه كساني است كه بيشتر توليد مي‌كنند و پاداش به آناني است كه توليد نمي‌كنند.

يكي از آنان توصيه مي‌كرد خوب درس بخوان تا در شركت معتبري استخدام شوي. ديگري توصيه مي‌كرد، خوب درس بخوان تا بتواني شركت ارزشمندي براي خود داشته باشي.

يكي از آنان مي‌گفت دليل اينكه ثروتمند نشده‌ام شما بچه ها هستيد و ديگري مي‌گفت دليل اينكه بايد ثروتمند شوم، شما بچه‌ها هستيد.

يكي عقيده داشت خانه ما بزرگترين دارايي خانواده مي‌باشد به عقيده ديگري خانه بزرگترين بدهكاري است و هر كس بيشترين درآمدش را در خريد خانه سرمايه گذاري كند دچار دردسر مي‌شود.

به عقيده يكي دولت يا كارفرما مي‌بايست نيازهاي انسان‌ها را برآورده سازد. او همواره دل نگران اضافه حقوق، طرح بازنشستگي، مزاياي بهداشتي و درماني ، مرخصي و ديگر مزاياي استخدامي بود و چنين مي‌نمود كه تضمين شغلي براي تمام عمر و مزاياي ناشي از آن، از خود شغل با اهميت‌تر است. اما ديگري به خوداتكائي مالي فراگير عقيده داشت و من را از استخدام رسمي مادام‌العمر در شركت‌ها منع مي‌كرد.

يكي به من آموخت كه چگونه شرح معرفي خود را بنويسم تا شغل‌هاي بهتري بيابم، ديگري چگونگي نوشتن برنامه‌هاي پرتوان مالي و كسب كار را يادم داد تا شغل آفريني كنم.

دست پرورده دو بابا بودن به من فرصت داد تا تاثير انديشه‌هاي هر كدام را در زندگي خودشان ببينم. دريافتم كه براستي انسان‌ها با انديشه‌هايشان زندگي خود را شكل مي‌دهند.

براي مثال باباي نادار پيوسته مي‌گفت: من هرگز ثروتمند نخواهم شد. اين پيش‌بيني هم به حقيقت پيوسته بود. از سوي ديگر، باباي دارا همواره خود را ثروتمند مي‌ديد. مي‌گفت: من يك مرد ثروتمندم. حتي هنگامي كه به شكست‌هاي مالي بزرگ دچار شده و نزديك به نابودي بود، خود را همچنان ثروتمند مي‌پنداشت. خود را اين چنين دلگرمي مي‌داد " شكست خورده و نادار متفاوتند. شكست گذرا و ناداري همبستگي است. "

باباي نادار مي‌گفت : من به پول علاقه‌مند نيستم. پول چه اهميتي دارد. باباي دارا پيوسته مي‌گفت: پول قدرت است.

شايد هرگز نتوان قدرت فكر را اندازه‌گيري كرده يا ستود، ولي براي من از همان زمان جواني روشن شد كه بايد در چگونگي معرفي و عرضه خود هوشيار باشم.

دريافتم كه باباي نادارم به دليل مقدار پولي كه بدست مي‌آورد نادار نبود، بلكه انديشه‌ها و عمل او چنين نتيجه‌اي را بار آورده بود. به عنوان يك نوجوان، آگاهانه تصميم گرفتم تا پيوسته متوجه برگزيدن انديشه‌ها باشم. اندرز كدام را آويزه گوش كنم باباي دارا، باباي نادار؟

هر چند كه دو مرد سخت بر لزوم آموزش و يادگيري تاكيد داشتند، ولي ديدگاهشان در اينكه چه بايد آموخت متفاوت بود يكي از من مي‌خواست تا خوب درس بخوانم، به درجات تحصيلي بالا برسم و براي پول در آوردن كار كنم. و ديگري مرا تشويق مي‌كرد تا براي ثروتمند شدن درس بخوانم. دريابم كه پول چگونه كار مي‌كند و چگونه مي‌توان آنرا به خدمت خود بگيرم. پيوسته مي‌گفت:

 

" من براي پول كار نمي كنم ، پول براي من كار مي كند. "


پيام

۷۶ بازديد

سازنده‌ترين كلمه((گذشت)) است...آن را تمرين كن.

اصلي‌ترين كلمه((اعتماد)) است...به آن اعتماد كن.

پرمعني‌ترين كلمه((ما)) است...آن را به كار بر.

دوستانه‌ترين كلمه((رفاقت)) است...از آن سو استفاده نكن.

عميق‌ترين كلمه((عشق)) است...به آن ارج بده.

زيباترين كلمه((راستي)) است...با آن روراست باش.

بي رحم‌ترين كلمه((تنفر)) است...با آن بازي نكن.

زشت‌ترين كلمه((تمسخر)) است... دوست داري با تو چنين شود؟؟

خودخواهانه‌ترين كلمه((من)) است...از آن حذر كن.

موقرترين كلمه((احترام)) است...برايش ارزش قايل شو.

نا پايدارترين كلمه((خشم)) است...آن را فرو بر.

آرامترين كلمه((آرامش)) است...به آن برس.

بازدارنده‌ترين كلمه((ترس)) است...با آن مقابله كن.

عاقلانه‌ترين كلمه((احتياط )) است...حواست را جمع كن.

با نشاط‌ترين كلمه ((كار)) است...به آن بپرداز.

دست و پا گير‌ترين كلمه((محدوديت)) است...اجازه نده مانع پيشرفتت شود.

پوچ‌ترين كلمه((طمع)) است...آن را بكش.

سخت‌ترين كلمه ((غير ممكن)) است...وجود ندارد.

سازنده‌ترين كلمه((صبر)) است...براي داشتنش دعا كن.

مخرب‌ترين كلمه((شتابزدگي)) است...مواظب پل‌هاي پشت سرت باش.

روشن‌ترين كلمه((اميد)) است...به آن اميدوار باش.

تاريك‌ترين كلمه((ناداني)) است...آن را با نور علم روشن كن.

ضعيف‌ترين كلمه((حسرت)) است...آن را نخور.

كشنده‌ترين كلمه((اضطراب)) است...آن را ناديده بگير.

تواناترين كلمه((دانش)) است...آن را فرا گير.

صبورترين كلمه((انتظار)) است...منتظرش بمان.

محكم‌ترين كلمه ((پشتكار)) است...آن را داشته باش.

با ارزش‌ترين كلمه((بخشش)) است...سعي خود را بكن.

سمي‌ترين كلمه((شانس)) است...به اميد آن نباش.

قشنگ‌ترين كلمه((خوشرويي)) است...راز زيبايي در آن نهفته است.

لطيف‌ترين كلمه((لبخند)) است...آن را حفظ كن.

رساترين كلمه((وفاداري)) است...بدان كه جمع هميشه بهتر از يك فرد بودن است.

ضروري‌ترين كلمه((تفاهم)) است...آن را ايجاد كن.

محرك‌ترين كلمه((هدفمندي)) است...زندگي بدون آن پوچ است.

سالم‌ترين كلمه((سلامتي)) است...به آن اهميت بده.

و هدفمند‌ترين كلمه((موفقيت)) است...پس پيش به سوي آن


ياد خدا

۷۹ بازديد

خدايا!

بحران زده‌ام،

نمي‌دانم به كجا رو كنم!

به چپ و راست رو ميكنم،

به پس و پيش و فقط ظلمت را ميبينم.

به درون رو مي‌كنم، ستاره‌اي مي‌بينم

خدايم! تو آن ستاره‌اي، و اگر تو با مني، درون من، كنار من، هيچ نيرويي در اين دنيا نمي‌تواند مرا شكست دهد.

هر چه جلال است، از آن توست!

خدايم! حتي اگر در هياهوي روزمرگي تو را از ياد ببرم، تو مرا فراموش نخواهي كرد

خدايم!

تو در تمامي مشكلات و دشواري‌هاي زندگي، نيرو و اقتدار مني

پس اي خجسته! مرا متبرك گردان!

تا چيزي نگويم،

كاري نكنم

و به چيزي نينديشم

كه مايه خشنودي تو نشود.


سازمان بوفالويي يا سازمان غازي؟

۷۴ بازديد

جين بلاسكو درمراسم ترحيم يكي از دوستان نزديك خود حضور يافته است. دوستش در اثر حادثه رانندگي در جاده‌اي كه به اطراف  كار و مديريت شركتش در آن رفت و آمد مي‌كرده، جان خود را از دست داده است. بلاسكو در خلوت خود به اين حقيقت تلخ مي‌انديشيد كه روزي و شايد هم همين‌ فردا نوبت او باشد، چرا كه هفته‌اي چند روز همين جاده را با همين سرعت براي كار طي مي‌كند. راستي اگر اين اتفاق فردا براي او بيافتد تكليف چيست، براي بلاسكو سه سؤال اساسي مطرح مي‌شود:

۱- آيا ما سخت و بي‌وقفه كار مي‌كنيم كه كسب و كار موفقي بسازيم يا تلاش مي‌كنيم كه مراسم ختم باشكوهي مثل امروز را به وجود بياوريم.

۲– آيا ما براي موفقيت و كاميابي و درك لذت زندگي خود مي‌كوشيم يا مي‌كوشيم تا تنها وارثين ما از تلاش ما لذت ببرند.

۳– آيا ما براي زندگي كار مي‌كنيم يا زندگي مي‌كنيم كه فقط كار كنيم؟ اصلاً هدف زندگي چيست؟ كار براي زندگي؟ يا زندگي براي كار؟

طرح اين سؤالات در ذهن بلاسكو به‌شدت او را تكان مي‌دهد و او را براي رسيدن به پاسخ‌هاي درست به تكاپو وامي‌دارد.

بلاسكو كه اكنون با چندين سال سابقه عملي و تجربي در كسب و كار، يكي از مشاورين زنده مديريت به شمار مي‌رود، از آن پس تحقيقي را آغاز مي‌كند كه نتايج زير را براي او حاصل مي‌كند.

او مي‌گويد من از ميان شركت‌هاي موفق جهان با مديران 24 شركت كه در يك دوره ده‌ساله حدود 20 درصد سود سهام عايد سهامداران خود كرده بودند و در امور ديگر نيز در كارشان موفقيت چشمگيري داشتند، مصاحبه‌اي انجام دادم و در گفتگو با اين مديران كه در صنايع مختلف مديريت مي‌كردند به چند حقيقيت آشكار دست يافتم.

v   راز موفقيت مديران اين بود كه اساساً نوع و طبيعت مديريت و رهبرشان با ديگران كاملاً فرق داشت و در واقع «شيوه رهبري» عامل موفقيت آنها بود.

v   ديگر اينكه در شيوه‌هاي مديريتي و رهبري آنان، الزاماً تشابه و نقاط مشتركي وجود نداشت تا بتوانم از آن تقليد كنم. هر يك از آنها روش رهبري خاص خود را براي موفقيت داشتند.

اما همه آنها در امور زير با هم مشترك بودند:

-     آنها براي كار زندگي نمي‌كنند، بلكه براي زندگي كار مي‌كنند.

-   آنها به همه امور زندگي اهميت مي‌دهند و همه‌چيز را با هم و با تعادل به پيش مي‌برند؛ امور خانواده، امور شخصي، امور سلامت، امور تفريحي، امور معاشرتي، ورزش و بالاخره امور كسب و كار.

بلاسكو به سه حقيقت تلخ ديگر هم در نتايج بررسي خود اشاره مي‌كند.

-   موفقيت و كاميابي، دشمن و گمراه كننده انسان، مديران و سازمان‌ها است. چيزي كه ما را تا به امروز كامياب كرده و به اينجا رسانده است، الزاماً همان چيزي نيست كه كاميابي آينده را تأمين كند. اين حقيقت باعث شكست و سقوط و محو بسياري از شركت‌هاي بزرگ جهان بوده كه امروزه تنها نام و خاطره‌اي از آنها در جايي در قبرستان شركت‌هاي مرده باقي است.

-     ما متأسفانه همواره ديگران را مقصر مي‌دانيم و هرگز در آئينه حقيقت خود نمي‌نگريم.

-   حقيقت تلخ سوم اين است كه من بايد تغيير كنم، من بايد عوض شوم. در حالي كه همه دنبال تغيير ديگران هستند و تغيير را در آنها جستجو مي‌كنند.

او پس از درك اين نتايج به درون سازمان خود مراجعه مي‌كند و با درك و ديدگاه جديد به بررسي آن مي‌پردازد و در اين بررسي به دو نوع سازمان و تشكيلات اشاره مي‌كند؛ زيرا از ويژگي‌هاي بوفالوها و غازها، نتايج مديريتي جذابي به دست مي‌آورد. او سازمان‌ها را به دو دسته تقسيم مي‌كند:

 

1)     سازمان‌هاي بوفالويي

2)     سازمان‌هاي غازي

 

ويژگي بوفالوها

o        آنها به يك رهبر پاي‌بند و وفادار و همه پيروند و تابع.

o        آنها درست همان كاري را مي‌كنند كه به آنها دستور داده شده است.

o        آنها هرگز سؤال نمي‌كنند و فقط پيروي مي‌كنند.

o        بوفالوها منتظر دستور مي‌شوند و تا دستور نرسد، هيچ كاري نمي‌كنند .

o        هيچكس جاي ديگري را پر نمي‌كند و جلو نمي‌افتد و مسئوليت نمي‌پذيرد.

 

ويژگي غاز ها

o        هر غاز به هنگام پرواز دسته‌جمعي، احساس مسئوليت مي‌كند.

o        هرغاز فقط پيروي محض نمي‌كند و وضع خود را در راه مي‌سنجد و تصميم مي‌گيرد .

o        هر غاز مسير پرواز گروه را مي‌داند.

o        رهبري و جلودار بودن، نوبتي است.

o        هر غاز، زمان جلوت ربودن، در نوك پرواز بودن و هدايت گروه را، خود انتخاب مي‌كند.

o        همه غازها تمايل به پذيرش مسئوليت و جلودار بودن و رهبري دارند.

o        غازها در طول پرواز مراقب يكديگر هستند.

 

بررسي ثابت كرده است كه اگر غازها مسيري را گروهي بپيمايند 70 درصد بيشتر از آن مسافتي را كه انفرادي مي‌توانند طي كنند، مي‌پيمايند. بلاسكو مي‌گويد وقتي از مطالعه نظام همكاري و زندگي و پرواز گروهي و مشاركتي غازها آگاه شدم و راز كاميابي اين نظام را كشف كردم، به داخل شركت خود برگشتم و به همه همكارانم دستور پرواز دادم و از آنها خواستم كه از امروز غازهايي باشند كه هم خود از پروازشان لذت ببرند و هم من سازمان كمال‌يافته‌تر و آسوده‌تري را اداره كنم. آري من به آنها اختيار و آزادي پرواز دادم و گفتم بوفالوهاي من پرواز كنيد. غافل از اينكه بوفالوها نمي‌توانند پرواز كنند. به خود گفتم بلاسكو سازمان تو، يك سازمان بوفالويي است. مگر تو اين‌طور نخواستي كه همكاراني مطيع و فرمانبردار، بي چون و چرا داشته باشي ك به دست و دهان تو نگاه كنند. پس اگر غير از اين مي‌خواهي، خود تو اول بايد تغيير كني و در اينجا بود كه آن حقيقت تلخ سوم يك بار ديگر در گوش من صدا كرد كه:

من بايد تغيير كنم، من بايد بوفالوها را تبديل به غاز كنم، طبيعت آنها را تغيير دهم، با آموزش و پرورش، رشد، ايجاد انگيزش، روحيه، اختيار، مسئوليت، اعتماد و … پرواز بوفالوها حقيقت تلخي است كه همه‌روزه در اغلب سازمان‌ها با آن برخورد مي‌كنيم.