من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

رقص

۶۹ بازديد
 

شكفتي همچو گل در بازوانم
درخشيدي چو مي در جام جانم
به بال نغمه آن چشم وحشي
كشاندي تا بهشت جاودانم


دوست

۷۳ بازديد
 

همه ذرات جان پيوسته با دوست
همه انديشه ام انديشه اوست
نمي بينم به غير از دوست اينجا
خدابا اين منم يا اوست اينجا ؟


ديوانه

۷۶ بازديد
 

يكي ديوانه اي آتش بر افروخت
ر آن هنگامه جان خويش را سوخت
همه خاكسترش را باد مي برد
وجودش را جهان از ياد مي برد
تو همچون آتشي اي عشق جانسوز
من آن ديوانه مرد آتش افروز
من آن ديوانه آتش پرستم
در اين آتش خوشم تا زنده هستم
بزن آتش به عود استخوانم

كه بوي عشق برخيزد ز جانم
خوشم با اين چنين ديوانگي ها
كه مي خندم به آن فرزانگي
به غير از مردن و از ياد رفتن
غباري گشتن و بر باد رفتن
در اين
عالم سرانجامي نداريم
چه فرجامي ؟ كه فرجامي نداريم
لهيبي همچو آه تيره روزان
بساز اي عشق و جانم را بسوزان
بيا آتش بزن خاكسترم كن
مسم در بوته هستيي زرم كن


تنها

۸۰ بازديد
 

كسي مانند من تنها نماند
به راه زندگاني وانماند
خدا را در قفاي كاروان ها
غريبي در بيابان جا نماند


درد

۶۹ بازديد
 

درون سينه آهي سر دارم
رخي پژمرده رنگي زرد دارم
ندانم عاشقم مستم چه هستم ؟
همي دانم دلي پر درد دارم


خاكستر

۷۸ بازديد
 

شبي پر كن از بوسه ها ساغرم
به نرمي بيا همچون جان در برم
تنم را بسوزان در آغوش خويشتن
فردا نيابند خاكسترم


آغوش

۷۳ بازديد
 

براي شچم خاموشت بميرم
كنار چشمه نوشت بميرم
نمي خواهم در آغوشت بگيرم
كه مي خواهم در آغوشت بميرم


آسمان كبود

۷۵ بازديد
 

بهارم دخترم از خواب برخيز
شكر خندي بزن شوري برانگيز
گل اقبال من اي غنچه ناز
بهار آمد تو هم با او بياميز
بهارم دخترم آغوش وا كن
كه از هر
گوشه گل آغوش وا كرد
زمستان ملال انگيز بگذشت
بهاران خنده بر لب آشنا كرد
بهارم دخترم صحرا هياهوست
چمن زير پر و بال پرستوست
كبود آسمان همرنگ درياست
كبود چشم تو زيبا تر از اوست
بهارم دخترم نو روز آمد
تبسم بر رخ مردم كند گل
تماشا كن تبسم هاي او را
تبسم كن كه خود را گم كند گل
بهارم دخترم دست طبيعت
اگر از ابرها گوهر ببارد
وگر از هر گلش جوشد بهاري
بهاري از تو زيبا تر نيارد
بهارم دخترم چون خنده صبح
اميدي مي دمد در خنده تو
به چشم خويشتن مي بينم از دور
بهار دلكش آينده تو


بعد از من

۷۵ بازديد
 

مرا عمري به دنبالت كشاندي
سرانجامم به خاكستر نشاندي
ربودي دفتر دل را و افسوس
كه سطري هم از اين دفتر نخواندي
گرفتم عاقبت دل بر منت سوخت
پس
از مرگم سركشي هم فشاندي
گذشت از من ولي آخر نگفتي
كه بعد از من به اميد كه ماندي


عشق بي سامان

۷۶ بازديد
 

چنين با مهرباني خواندنت چيست ؟
بدين نامعرباني رندنت چيست ؟
بپرس از اين دل ديوانه من
كه اي بيچاره ماندنت چيست ؟