من تلاش ميكنم پس هستم

مشاور شركت بيمه پارسيان

بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشاني داد

۲۹ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 171 كيلوبايت )

بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشاني داد
كه تاب من به جهان طره فلاني داد
دلم خزانه اسرار بود و دست قضا
درش ببست و كليدش به دلستاني داد
شكسته وار به درگاهت آمدم كه طبيب
به موميايي لطف توام نشاني داد
تنش درست و دلش شاد باد و خاطر خوش
كه دست دادش و ياري ناتواني داد
برو معالجه خود كن اي نصيحتگو
شراب و شاهد شيرين كه را زياني داد
گذشت بر من مسكين و با رقيبان گفت
دريغ حافظ مسكين من چه جاني داد


آن كه رخسار تو را رنگ گل و نسرين داد

۳۱ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 169 كيلوبايت )

آن كه رخسار تو را رنگ گل و نسرين داد
صبر و آرام تواند به من مسكين داد
وان كه گيسوي تو را رسم تطاول آموخت
هم تواند كرمش داد من غمگين داد
من همان روز ز فرهاد طمع ببريدم
كه عنان دل شيدا به لب شيرين داد
گنج زر گر نبود كنج قناعت باقيست
آن كه آن داد به شاهان به گدايان اين داد
خوش عروسيست جهان از ره صورت ليكن
هر كه پيوست بدو عمر خودش كاوين داد
بعد از اين دست من و دامن سرو و لب جوي
خاصه اكنون كه صبا مژده فروردين داد
در كف غصه دوران دل حافظ خون شد
از فراق رخت اي خواجه قوام الدين داد


كسي كه حسن و خط دوست در نظر دارد

۲۶ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 190 كيلوبايت )

كسي كه حسن و خط دوست در نظر دارد
محقق است كه او حاصل بصر دارد
چو خامه در ره فرمان او سر طاعت
نهاده‌ايم مگر او به تيغ بردارد
كسي به وصل تو چون شمع يافت پروانه
كه زير تيغ تو هر دم سري دگر دارد
به پاي بوس تو دست كسي رسيد كه او
چو آستانه بدين در هميشه سر دارد
ز زهد خشك ملولم كجاست باده ناب
كه بوي باده مدامم دماغ تر دارد
ز باده هيچت اگر نيست اين نه بس كه تو را
دمي ز وسوسه عقل بي‌خبر دارد
كسي كه از ره تقوا قدم برون ننهاد
به عزم ميكده اكنون ره سفر دارد
دل شكسته حافظ به خاك خواهد برد
چو لاله داغ هوايي كه بر جگر دارد


درخت دوستي بنشان كه كام دل به بار آرد

۳۱ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 270 كيلوبايت )

درخت دوستي بنشان كه كام دل به بار آرد
نهال دشمني بركن كه رنج بي‌شمار آرد
چو مهمان خراباتي به عزت باش با رندان
كه درد سر كشي جانا گرت مستي خمار آرد
شب صحبت غنيمت دان كه بعد از روزگار ما
بسي گردش كند گردون بسي ليل و نهار آرد
عماري دار ليلي را كه مهد ماه در حكم است
خدا را در دل اندازش كه بر مجنون گذار آرد
بهار عمر خواه اي دل وگرنه اين چمن هر سال
چو نسرين صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد
خدا را چون دل ريشم قراري بست با زلفت
بفرما لعل نوشين را كه زودش باقرار آرد
در اين باغ از خدا خواهد دگر پيرانه سر حافظ
نشيند بر لب جويي و سروي در كنار آرد


هماي اوج سعادت به دام ما افتد

۲۸ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 236 كيلوبايت )

هماي اوج سعادت به دام ما افتد
اگر تو را گذري بر مقام ما افتد
حباب وار براندازم از نشاط كلاه
اگر ز روي تو عكسي به جام ما افتد
شبي كه ماه مراد از افق شود طالع
بود كه پرتو نوري به بام ما افتد
به بارگاه تو چون باد را نباشد بار
كي اتفاق مجال سلام ما افتد
چو جان فداي لبش شد خيال مي‌بستم
كه قطره‌اي ز زلالش به كام ما افتد
خيال زلف تو گفتا كه جان وسيله مساز
كز اين شكار فراوان به دام ما افتد
به نااميدي از اين در مرو بزن فالي
بود كه قرعه دولت به نام ما افتد
ز خاك كوي تو هر گه كه دم زند حافظ
نسيم گلشن جان در مشام ما افتد


آن كس كه به دست جام دارد

۳۱ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 166 كيلوبايت )

آن كس كه به دست جام دارد
سلطاني جم مدام دارد
آبي كه خضر حيات از او يافت
در ميكده جو كه جام دارد
سررشته جان به جام بگذار
كاين رشته از او نظام دارد
ما و مي و زاهدان و تقوا
تا يار سر كدام دارد
بيرون ز لب تو ساقيا نيست
در دور كسي كه كام دارد
نرگس همه شيوه‌هاي مستي
از چشم خوشت به وام دارد
ذكر رخ و زلف تو دلم را
ورديست كه صبح و شام دارد
بر سينه ريش دردمندان
لعلت نمكي تمام دارد
در چاه ذقن چو حافظ اي جان
حسن تو دو صد غلام دارد


دل ما به دور رويت ز چمن فراغ دارد

۳۰ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 290 كيلوبايت )

دل ما به دور رويت ز چمن فراغ دارد
كه چو سرو پايبند است و چو لاله داغ دارد
سر ما فرونيايد به كمان ابروي كس
كه درون گوشه گيران ز جهان فراغ دارد
ز بنفشه تاب دارم كه ز زلف او زند دم
تو سياه كم بها بين كه چه در دماغ دارد
به چمن خرام و بنگر بر تخت گل كه لاله
به نديم شاه ماند كه به كف اياغ دارد
شب ظلمت و بيابان به كجا توان رسيدن
مگر آن كه شمع رويت به رهم چراغ دارد
من و شمع صبحگاهي سزد ار به هم بگرييم
كه بسوختيم و از ما بت ما فراغ دارد
سزدم چو ابر بهمن كه بر اين چمن بگريم
طرب آشيان بلبل بنگر كه زاغ دارد
سر درس عشق دارد دل دردمند حافظ
كه نه خاطر تماشا نه هواي باغ دارد


بتي دارم كه گرد گل ز سنبل سايه بان دارد

۲۹ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 373 كيلوبايت )

بتي دارم كه گرد گل ز سنبل سايه بان دارد
بهار عارضش خطي به خون ارغوان دارد
غبار خط بپوشانيد خورشيد رخش يا رب
بقاي جاودانش ده كه حسن جاودان دارد
چو عاشق مي‌شدم گفتم كه بردم گوهر مقصود
ندانستم كه اين دريا چه موج خون فشان دارد
ز چشمت جان نشايد برد كز هر سو كه مي‌بينم
كمين از گوشه‌اي كرده‌ست و تير اندر كمان دارد
چو دام طره افشاند ز گرد خاطر عشاق
به غماز صبا گويد كه راز ما نهان دارد
بيفشان جرعه‌اي بر خاك و حال اهل دل بشنو
كه از جمشيد و كيخسرو فراوان داستان دارد
چو در رويت بخندد گل مشو در دامش اي بلبل
كه بر گل اعتمادي نيست گر حسن جهان دارد
خدا را داد من بستان از او اي شحنه مجلس
كه مي با ديگري خورده‌ست و با من سر گران دارد
به فتراك ار همي‌بندي خدا را زود صيدم كن
كه آفت‌هاست در تاخير و طالب را زيان دارد
ز سروقد دلجويت مكن محروم چشمم را
بدين سرچشمه‌اش بنشان كه خوش آبي روان دارد
ز خوف هجرم ايمن كن اگر اميد آن داري
كه از چشم بدانديشان خدايت در امان دارد
چه عذر بخت خود گويم كه آن عيار شهرآشوب
به تلخي كشت حافظ را و شكر در دهان دارد


دلي كه غيب نماي است و جام جم دارد

۲۹ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 197 كيلوبايت )

دلي كه غيب نماي است و جام جم دارد
ز خاتمي كه دمي گم شود چه غم دارد
به خط و خال گدايان مده خزينه دل
به دست شاهوشي ده كه محترم دارد
نه هر درخت تحمل كند جفاي خزان
غلام همت سروم كه اين قدم دارد
رسيد موسم آن كز طرب چو نرگس مست
نهد به پاي قدح هر كه شش درم دارد
زر از بهاي مي اكنون چو گل دريغ مدار
كه عقل كل به صدت عيب متهم دارد
ز سر غيب كس آگاه نيست قصه مخوان
كدام محرم دل ره در اين حرم دارد
دلم كه لاف تجرد زدي كنون صد شغل
به بوي زلف تو با باد صبحدم دارد
مراد دل ز كه پرسم كه نيست دلداري
كه جلوه نظر و شيوه كرم دارد
ز جيب خرقه حافظ چه طرف بتوان بست
كه ما صمد طلبيديم و او صنم دارد


مطرب عشق عجب ساز و نوايي دارد

۳۰ بازديد
 

دانلود فايل صوتي غزل ( 321 كيلوبايت )

مطرب عشق عجب ساز و نوايي دارد
نقش هر نغمه كه زد راه به جايي دارد
عالم از ناله عشاق مبادا خالي
كه خوش آهنگ و فرح بخش هوايي دارد
پير دردي كش ما گر چه ندارد زر و زور
خوش عطابخش و خطاپوش خدايي دارد
محترم دار دلم كاين مگس قندپرست
تا هواخواه تو شد فر همايي دارد
از عدالت نبود دور گرش پرسد حال
پادشاهي كه به همسايه گدايي دارد
اشك خونين بنمودم به طبيبان گفتند
درد عشق است و جگرسوز دوايي دارد
ستم از غمزه مياموز كه در مذهب عشق
هر عمل اجري و هر كرده جزايي دارد
نغز گفت آن بت ترسابچه باده پرست
شادي روي كسي خور كه صفايي دارد
خسروا حافظ درگاه نشين فاتحه خواند
و از زبان تو تمناي دعايي دارد